با آغاز شمارش معکوس انتخابات آمریکا، بزرگترین دغدغه های جمهوریخواهان که ۱۸ ماه است که گرفتار مخمصه بزرگی به نام ترامپ شده اند، علاوه بر از دست دادن کاخ سفید و کنگره این کشور که نشانه های آن از هم اکنون مشهود است، سیطره رقیب دموکرات بر دادگاه عالی آمریکا نیز متصور است که می تواند سرنوشت و مسیر تصمیم گیری در تشکیلات سیاسی این کشور را دست کم در ۱۰ سال آینده رقم بزند.
ورود پدیده ای به نام دونالد اقتصادیبه عرصه رقابت های انتخاباتی آمریکا از منظر ساز وکارهای دموکراسی آمریکایی، واقعه عجیب و بی سابقه ای نبوده و رأی دهندگان این کشور در گذشته نیز بارها نوابان بزرگ اقتصادی این کشور نظیر راس پرو، استیو فوربز و یا نلسون راکفلر را که سودای رهبری کشورشان را در سر می پروردند، تجربه کرده بودند.
اما آنچه نمایش بی سابقه ترامپیسم را با سایر نمونه های سوداگری سرمایه داران آمریکایی در عرصه سیاست متفاوت می کند، این است که بسیاری از نامزد های ثروتمند قبلی این کشور یا خود را از سوی حزب سومی نامزد این انتخابات کرده بودند و یا حتی در صورت نمایندگی از طرف حزب جمهوریخواه، تلاش آن ها با اقبال چندانی در این رقابت ها همراه نبود و اغلب آن ها با درجه نازلی از حمایت و محبوبیت در ابتدای مسابقات، مجبور به ترک میدان شده بودند.
اما دونالد ترامپ که به اعتراف خودش پس از سال ها سرگردانی حزبی سرانجام خود را یک جمهوریخواه یافته و به نامزدی از طرف این حزب وارد رقابت ها شده بود، در ابتدا نه از سوی رهبران حزبی جدی گرفته می شد و نه رسانه های آمریکایی به او به عنوان یک نامزد استخوان دار حزبی نگاه می کردند.
بسیاری از رهبران حزبی و برگزیدگان این تشکیلات از ابتدای جنجال های انتخاباتی و تقریباً تا بهار سال جاری ترامپ را جدی نگرفتند و او را که به نظر آن ها وصله ناجور و لطمه زننده ای به اعتبار این حزب بود، در هر فرصتی که یافتند یا تقبیح کردند و یا مورد انتقاد قرار دادند.
در این میان، خستگی و واماندگی رأی دهندگان آمریکایی و دلزدگی آن ها از تکرار همان ساز وکارهای همیشگی در تشکیلات سیاسی کشورشان سبب شد تا ترامپ که بتدا صرفاً به عنوان یک وسیله تفریح در رسانه های آمریکایی مطرح می شد، به چهره ای خبرساز تبدیل شود و هم تشکیلات جمهوریخواه و هم رسانه های اصلی آمریکایی را وادار کند با تعریف تازه ای به او نگاه کنند.
از طرفی جمهوریخواهان که همچنان میان دیدگاه های ترامپ و آنچه که آن ها سنگ حمایت از آن را به سینه می زدند تضاد و ناهمخوانی آشکاری می دیدند، بتدریج خود را با نامزدی روبرو دیدند که گوی میدان را از همه رقبای جمهوریخواه خود ربوده و بصراحت به آن ها هشدار می دهد که در صورت عدم حمایت آن ها خود را به طور مستقل نامزد انتخابات خواهد کرد.
و به این ترتیب رهبران این حزب از طرفی خود را با خطر پشت کردن میلیون ها نفر از آمریکایی های جمهوریخواه به حزب و روی آوردن آن ها به ترامپ، که نتیجه ای جز پیروزی قطعی رقیب دموکرات نداشت، مواجه می دیدند و از طرف دیگر می دیدند که چگونه این پدیده جنجالی حزب جمهوریخواه آمریکا و مدعیان وراثت آبراهام لینکلن را به پرتگاه از هم پاشیدگی و دودستگی کشانده است و اینگونه بود که با دلی خونین و به رغم اختلافات شدیدشان با ترامپ، ناگزیر به کرنش در مقابل او شدند و او را به عنوان نامزد رسمی حزب خود تأیید کردند.
از طرفی در این شرایط انگ و اتهام و رسوایی و جنجال که به اسم رقابت های انتخاباتی به خورد مردم آمریکا داده شد، قشر زیادی از رأی دهندگان معمولی این کشور را به چنان درجه ای از دلزدگی و بی اعتمادی نسبت به هر دو نامزد رسانده که دیگر نه به پیروزی یا شکست یکی از این دونامزد اهمیت می دهند و نه به سرنوشت کاخ سفید و کنگره و دیوان عالی کشورشان؛ و بی تابانه برای پایان گرفتن این نمایش مستهجن و دل آزار- که از دید بسیاری از ناظران سیاسی همین کشور به عنوان یک خاطره تلخ، حافظه تاریخی مردم آمریکا را آزار خواهد داد- ثانیه شماری می کنند.
اما آنچه نمایش بی سابقه ترامپیسم را با سایر نمونه های سوداگری سرمایه داران آمریکایی در عرصه سیاست متفاوت می کند، این است که بسیاری از نامزد های ثروتمند قبلی این کشور یا خود را از سوی حزب سومی نامزد این انتخابات کرده بودند و یا حتی در صورت نمایندگی از طرف حزب جمهوریخواه، تلاش آن ها با اقبال چندانی در این رقابت ها همراه نبود و اغلب آن ها با درجه نازلی از حمایت و محبوبیت در ابتدای مسابقات، مجبور به ترک میدان شده بودند.
اما دونالد ترامپ که به اعتراف خودش پس از سال ها سرگردانی حزبی سرانجام خود را یک جمهوریخواه یافته و به نامزدی از طرف این حزب وارد رقابت ها شده بود، در ابتدا نه از سوی رهبران حزبی جدی گرفته می شد و نه رسانه های آمریکایی به او به عنوان یک نامزد استخوان دار حزبی نگاه می کردند.
بسیاری از رهبران حزبی و برگزیدگان این تشکیلات از ابتدای جنجال های انتخاباتی و تقریباً تا بهار سال جاری ترامپ را جدی نگرفتند و او را که به نظر آن ها وصله ناجور و لطمه زننده ای به اعتبار این حزب بود، در هر فرصتی که یافتند یا تقبیح کردند و یا مورد انتقاد قرار دادند.
در این میان، خستگی و واماندگی رأی دهندگان آمریکایی و دلزدگی آن ها از تکرار همان ساز وکارهای همیشگی در تشکیلات سیاسی کشورشان سبب شد تا ترامپ که بتدا صرفاً به عنوان یک وسیله تفریح در رسانه های آمریکایی مطرح می شد، به چهره ای خبرساز تبدیل شود و هم تشکیلات جمهوریخواه و هم رسانه های اصلی آمریکایی را وادار کند با تعریف تازه ای به او نگاه کنند.
از طرفی جمهوریخواهان که همچنان میان دیدگاه های ترامپ و آنچه که آن ها سنگ حمایت از آن را به سینه می زدند تضاد و ناهمخوانی آشکاری می دیدند، بتدریج خود را با نامزدی روبرو دیدند که گوی میدان را از همه رقبای جمهوریخواه خود ربوده و بصراحت به آن ها هشدار می دهد که در صورت عدم حمایت آن ها خود را به طور مستقل نامزد انتخابات خواهد کرد.
و به این ترتیب رهبران این حزب از طرفی خود را با خطر پشت کردن میلیون ها نفر از آمریکایی های جمهوریخواه به حزب و روی آوردن آن ها به ترامپ، که نتیجه ای جز پیروزی قطعی رقیب دموکرات نداشت، مواجه می دیدند و از طرف دیگر می دیدند که چگونه این پدیده جنجالی حزب جمهوریخواه آمریکا و مدعیان وراثت آبراهام لینکلن را به پرتگاه از هم پاشیدگی و دودستگی کشانده است و اینگونه بود که با دلی خونین و به رغم اختلافات شدیدشان با ترامپ، ناگزیر به کرنش در مقابل او شدند و او را به عنوان نامزد رسمی حزب خود تأیید کردند.
از طرفی در این شرایط انگ و اتهام و رسوایی و جنجال که به اسم رقابت های انتخاباتی به خورد مردم آمریکا داده شد، قشر زیادی از رأی دهندگان معمولی این کشور را به چنان درجه ای از دلزدگی و بی اعتمادی نسبت به هر دو نامزد رسانده که دیگر نه به پیروزی یا شکست یکی از این دونامزد اهمیت می دهند و نه به سرنوشت کاخ سفید و کنگره و دیوان عالی کشورشان؛ و بی تابانه برای پایان گرفتن این نمایش مستهجن و دل آزار- که از دید بسیاری از ناظران سیاسی همین کشور به عنوان یک خاطره تلخ، حافظه تاریخی مردم آمریکا را آزار خواهد داد- ثانیه شماری می کنند.
صفحه: 1 2