این روزها باتوجه به افزایش نرخ ارز شاهد افزایش قیمت کالاهای مصرفی هستیم.
از کالاهای لوازم خانگی گرفته تا مصرف خوراک روزانه. در این راستا باید گفت که در هر افزایش قیمتی یک جنبه بنیادی وجود دارد و یک جنبه روانی. در مدلهای کلاسیک جنبههای روانی را در قالب انتظارات وارد تحلیل میکنند. یک مورد بنیادی که رابطهیی بین قیمت گوشت و قیمت دلار ایجاد میکند اثر افزایش صادرات گوشت به واسطه افزایش قیمت دلار است. به عبارتی عرضه گوشت در کشور کم خواهد شد و طبیعی است که قیمتها هم بالا برود. با یک نگاه کلاسیک فروشندگان براساس افزایش انتظاری هزینه جایگزینی موجودی انبار، قیمت را درحال حاضر افزایش دادهاند و انتظار دارند که خریدار هم به واسطه اطلاعی که از این افزایش دارد حاضر به پرداخت قیمت بالاتر باشد. چند روز پیش هم واحدهای صنفی صوت و تصویر، همچنین لوازم خانگی با موج جدید افزایش نرخ دلار کالاهای خود را به میزان ۶درصد افزایش قیمت دادند. در راستای این اتفاقهای یک شبه باید این سوال را مطرح کرد که چرا کالاهای خریداری شده با نرخ ارز ماههای گذشته باید تاثیر سریعی از اتفاقهای روز بگیرند؟ درحالی که این کالاهای مصرفی در ماههای گذشته وارد و تولید شده و این افزایش قیمت یک باره آنها ربطی به افزایش نرخ ارز امروز ندارد. حال در این زمینه باید به تاثیر افزایش نرخ ارز در دنیای واقعی اشاره کرد، درواقع باید گفت که ۱- در دنیای واقعی افزایش قیمت فروشندگان، بیش از افزایش در قیمت تعادلی است. ۲- همه فروشندگان به یک میزان افزایش قیمت ایجاد نمیکنند. عدهیی از فروشندگان تازمانی که هزینه تمام شده محصول رشد نکند قیمت را بالا نمیبرند! به عبارتی این افراد به یک Mark-up (قیمتهای برچسبی) پایبند هستند، اما عدهیی ابزارها و بازیهای روانی را برای سوءاستفاده از عدم اطمینان به کار میگیرند. به بیان کلاسیکی، آنها با انتظارات مشتری بازی میکنند. آنها میدانند که میتوان مشتری را با این توجیه که هزینه تمام شده کالا گران شده قانع کرد که پول بیشتری پرداخت کند. در این میان نقش سوگیریهای رفتاری مردم هم بسیار است. مثلا در ذهن ما انسانها، قیمت کالاها ۱۰ درصد یا تقریبا برابر با ۱۵ درصد در نظر گرفته میشود. وقتی هم ابهام وجود داشته باشد دقت این تقریبها پایینتر هم میآید. یعنی ۱۰ درصد را با ۲۰ درصد برابر میدانیم و فروشندگان از همین نقطهضعف استفاده میکنند. (این مطلب در اقتصادرفتاری شناخته شده است و ابتدا در مورد احتمالات مطرح شد) ۳- ممکن است در بلندمدت هم به تعادل برنگردیم، یک هماهنگی نانوشته ممکن است بین فروشندگان به وجود بیاید که باعث چسبندگی قیمت شود؛ درست مثل هماهنگی تاکسیها در شبهای بارانی. (چندین تحقیق وجود دارد که نشان میدهند بهراحتی امکان دارد چنین چیزی اتفاق بیفتد اگرچه کششی به سمت ارزشهای بنیادی وجود دارد) در نهایت امیدواریم که مشکلات ریشهیی و ساختاری اقتصاد کشور با برنامهریزی صحیح برطرف شود و هرچه زودتر نیز به ثبات نرخ ارز در بخش اقتصاد کشور دست یابیم.