افت شدید قیمت نفت و کسری بودجه ناشی از آن کشورهایی که اقتصاد وابسته به نفت دارند را در چالش استفاده یا توسعه سایر منابع انرژی قرار داده است، بهگونهای که ایران به عنوان یکی از این کشورها، برای جبران کسری درآمدهای نفتی سیاست تمرکز بر استراتژی گاز را درپیش گرفته است تا شاید از این طریق اندکی از کسری بودجه اخیر جبران شود.
اما از آنجا که قیمت گاز تابعی از قیمت نفت است و رزوماسیون این ماده استراتژیک در مقایسه با دیپلماسی نفت دیربازدهتر است، به نظر میرسد چارهای جز سرمایهگذاری بر چاههای پیر ایران برای جبران این کسری وجود ندارد. بنابراین بازآموزی مدیران برای مدیریت در دورانی که با اقتصاد نرمال و به دور از دورزدن تحریمها لازم است چراکه جامعه تحریمزده ایران که سالها با تحریم و اقتصاد مبتنیبر تحریم درهم آمیخته، تاثیرات بسیاری بهویژه در حوزه مدیریتی ایران گذاشته است به گونهای که مدیران این کشور را به شدت تحریممحور کرده است که به این صورت با از دست رفتن قدرت ریسکپذیری آنها را به مدیرانی تحریمپذیر و گاه تحریمگریز تبدیل کرده که این نوع مدیریت با مشکلات اقتصادی موجود، اقتصاد این کشور را به اقتصادی راکد و درهم تندیده تبدیل کرده است.
جایگزین مناسبی برای جبران کسری بودجه نداریم
براین اساس و برای توضیح بیشتر چراها و چگونگیهای جبران کسری بودجه در دوران پساتحریم که امیدها را برای کاهش اثرات تحریم روزبهروز کاهش میدهد با طرح مسائلی، راهحل جبران این کسری بودجه را به چالش میکشیم. فریدون برگشلی، تحلیلگر انرژی در پاسخ به این سوال که در شرایط کنونی چند درصد از درآمدهای نفتی از محل صادرات گاز جبران میشود، به صمت گفت: قیمت گاز تابعی از قیمتنفت است و کاهش قیمت نفت تاثیر مستقیم در کاهش قیمت گاز دارد از این رو نمیتوان بر استراتژی صادرات گاز برای جبران کسری بودجه ناشی از کاهش قیمت نفت حساب کرد. این تحلیلگر انرژی همچنین با اشاره به این موضوع که بهترین استراتژی گاز در شرایط کنونی صادرات «الانجی» است که ایران فناوری آن را دراختیار ندارد، تصریح کرد: ایران ۵ کارخانه «الانجی»ساز نیمهتمام دارد که با انحصار فناوری «الانجی» از سوی امریکا، این فناوری تاکنون در ایران کاربردی نشده است که برای اجرایی شدن سرمایهگذاری بسیار عظیمی را میطلبد. وی همچنین خط لوله ایران به اروپا را از برنامههای دیربازده دانست و افزود: ایجاد خط لوله جدید نیاز به سرمایهگذاری کلانی دارد. گرچه بزرگترین استراتژی کشور پیوستن خط لوله ایران به اروپا از طریق خط لوله ترکیه، یا اتصال به خط لوله تامین گاز آسیایمیانه با بهرهبرداری از خط لوله صلح است که در این زمینه نیز نیازمند سرمایهگذاریهای گزافی است با این اوصاف جایگزینی درآمدهای گازی با درآمدهای نفتی فرآیندی زمانبر است و این استراتژی جایگزین سریع و کوتاهمدتی برای ایران به شمار نمیآید. بنابراین به جرات میتوان گفت که در کوتاهمدت جایگزین مناسبی برای جبران این کسری بودجه نداریم. درآمدهای گازی ایرانمرتضی شجاعی، تحلیلگر انرژی در خاورمیانه نیز در تایید اینکه پروژههای گازی موسوم به استراتژی گاز طرحهای بلندمدتی هستند که برای به نتیجه و به بهرهوری اقتصادی رسیدن زمانبر است به صمت گفت: شاید گاز بر درآمدهای نفتی ایران تاثیرگذار باشد اما تعیینکننده نیست زیرا قیمت گاز همواره تحتتاثیر قیمت نفت است بنابراین نمیتوان بر ایجاد درآمدهای گازی برای جبران این کسری بودجه حساب کرد گرچه پیوستن ایران به شبکه گاز اروپا و چین اثرات راهبردی بزرگی برای ایران درپی دارد اما این منافع راهبردی برای اجرا، باید از یک منطق اقتصادی پیروی کند. وی در توضیح این مطلب که کاهش قیمت گاز به هر دلیلی ازجمله کاهش قیمت نفت، نحوه انتقال گاز را تحتتاثیر قرار خواهد داد، افزود: اگر قیمت گاز به هر دلیلی ازجمله کاهش قیمت نفت افت پیدا کند، انتقال گاز به نقاط دوردست از طریق خط لوله اقتصادی ممکن نخواهد بود با این اوصاف میتوان دریافت که انتقال شبکه گاز تنها تحتتاثیر مولفههای اقتصادی نیست و بیشتر جنبه استراتژیک دارد به این معنی که ایران نیز میتواند با بهرهگیری از این حربه اقتصادی استفاده راهبردی ببرد همانند روسیه که از این مقوله به عنوان اهرم فشاری در مسئله گرجستان و نیز اوکراین استفاده راهبردی کرد. وی همچنین افزود: ایران میتواند به جای خامفروشی از فضای پساتحریم برای توسعه کالاهای صنعتی بهویژه آن دسته که در گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است استفاده کند. به گفته این تحلیلگر انرژی، وقتی همسایگان ایران مشتری گاز این کشور هستند و ایران میتواند با فروش گاز خود به همسایگان تاحدودی منافع اقتصادی کشور را جبران کند،