ب- افزایش ریسک در کسب و کار اصلی بانک: از طرف دیگر بانکها در اندازههای وسیع به اعطای تسهیلات ریسکی پرداختند. با افزایش حجم وامهای بیکیفیت در سمت راست ترازنامه بانکها، ریسک اعتباری بانکها بهشدت افزایش یافت. با ورود اقتصاد کشور به دوران رکود، از یک طرف سرمایهگذاریهای ریسکی و از طرف دیگر تسهیلات ریسکی بانکها بهشدت وارد ناحیه زیان شدند؛ کاهش عمده قیمت بازار سرمایهگذاریهای بانکها و افزایش حجم مطالبات مشکوکالوصول، انبوهی از داراییهای غیرمولد و نقدنشو۲ را در ترازنامه آنها بهجای گذاشت. سطح نقدینگی بانکها بهشدت کاهش و متعاقباً ریسک ورشکستگی آنها افزایش یافت.
در حال حاضر مجموع مطالبات سوختشده بانکها چندین برابر مجموع سرمایههای آنهاست. این بدان معنی است که بانکهای کشور بهلحاظ نظری و بهطور متوسط ورشکستهاند. در چنین شرایطی تمام کسریهای نظام بانکی کشور از محل چاپ پول (پول پرقدرت) تامین مالی میشود. به همین دلیل طی سالهای اخیر حجم نقدینگی بهطرز سرسامآوری افزایش پیدا کرده است. چنین حجمی از نقدینگی، زمینه را برای افزایش افسارگسیخته قیمتها فراهم میکند.
۲- حجم نقدینگی جهانی: پس از بحران جهانی ۲۰۰۷ اقتصادهای بزرگ جهان و علیالخصوص، آمریکا، ناحیه یورو و ژاپن بهبهانه خروج از رکود، در اندازههای وسیع به اجرای سیاستهای پولی انبساطی روی آوردند. حجم نقدینگی اقتصادهای یادشده طی چندسال پس از بحران جهانی بهطور بیسابقهای چندین برابر شد، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، کاهش عمده قیمت کالاهای اساسی شامل انرژی، محصولات کشاورزی، فلزات پایه و فلزات گرانبها بود. کاغذهای نامحدود در مقابل کالاهای محدود ارزشمندتر شدند! در این میان بانکهای مرکزی جهت تامین منافع کشورهای متبوع خود یا بهتر بگوییم جهت تامین منافع دولتمردان، با یکدیگر وارد رقابت شدند؛ رقابتی که هنوز هم ادامه دارد.
۳- در این کارزار، هر کشوری که بیشتر پول چاپ کند و نرخ بهره خود را در سطح پایینتری نگه دارد، ظاهراً برنده از میدان بیرون میآید! بانکهای مرکزی بهوضوح دچار سردرگمی شدند. نتیجه پیشدستی کشورها در چاپ پول آن شد که هماکنون نرخ بهره تقریباً در تمامی اقتصادهای بزرگ دنیا در طیفی از «مثبت و نزدیک به صفر» تا «منفی و نزدیک به صفر» قرار دارد. چنین وضعیتی در تاریخ اقتصاد جهان بیسابقه است. محیطی که در آن نرخ بهره تا این حد پایین نگه داشته شده، زمینه را برای افزایش قیمت داراییهای ریسکی فراهم میکند.
دیری نمیپاید که بازارهای مالی و کالایی جهان ارزش نسبی پولهای کاغذی دولتها را در مقابل کالاهای اساسی مورد بازبینی قرار میدهند و چه میشود، اگر تصمیم بگیرند، در ارزش نسبی آن دو بهشکل عمدهای تجدیدنظر کنند. تصور کنید چه میشود اگر ارزش پولهای کاغذی که حجمشان بسیار بسیار بیشتر از قبل شده، در مقابل کالاهایی که قیمتشان بسی پایینتر از گذشته است، فروریزد. تصور کنید در آن زمان چند کیلو کاغذ برای خرید یک گرم طلا نیاز است!