آقای خالقی اشاره کردید به اینکه چگونگی تداوم این رشد هم مهم است. با چه شاخصههایی این رشد را باید پایدار و متوازن کنیم؟
خالقی: بالاخره تداوم رشد مستلزم یکسری زیرساختها و شرایط پایدار است. اکنون برای توسعه پایدار در کشور تعریفی وجود ندارد و حتی اعتقادی هم به آن نیست؛ البته بنا به دلایلی که همهاش اقتصادی نیست. در حالی که دنیا، توسعه پایدار را قبول کرده است؛ اما ما به دلیل برخی از رفتارهای نامطلوب سیاسی این تعریف را از دست دادهایم. تحریم داخلی در کشور وجود دارد. بنابراین برای رشد پایدار باید علاوه بر تدوین استراتژی، فشارهای داخلی را هم کم کرده و بوروکراسیها را کاهش دهیم. به این معنا که سازوکارهایی را که در بحثهای اداری وجود دارد، اصلاح کرده و هزینهها را کاهش دهیم. ما صحبت از بهبود فضای کسبوکار میکنیم، اما در عمل این موضوع رخ نداده است؛ اعتقاد ما بر این است که زمانی که شرایط بیرونی برای تولیدکنندگان سخت گرفته میشود، باید در داخل، تسهیل را به بهترین شکل انجام داد. در حالی که اکنون برعکس شده است. سیستم بانکی قفلتر شد و همین امر، ریسکپذیری را کاهش داده است. بسیاری از واحدهای تولیدی با سختگیریهای داخلی در تامین مواد اولیه مورد نیاز خود مواجه هستند؛ همانطور که ما نتوانستیم آنها را در تخصیص و تامین منابع مورد نیازشان، هوشمندانه مدیریت کنیم. این همان سوءمدیریتی است که آقای ابراهیمی فرمودند. بنابراین اگر قرار هست که به رشد پایدار برسیم؛ باید کارهای ویژهای صورت دهیم. برخی میگویند که باید به شرایط قبل از تحریم بازگشت، در حالی که حالت قبل از تحریمها هم عادی نبود، وقتی دنیا در فضای تجارت جهانی حرکت کرده و دارد میکند، ما هنوز بر روی این موضوع بحث میکنیم که باید به سازمان جهانی تجارت بپیوندیم یا خیر؛ در حالی که کشوری مثل افغانستان هم این موضوع را حل کرده است؛ ما هنوز نمیدانیم که عضو شدن در سازمان تجارت جهانی به نفع اقتصاد ماست یا به ضرر ما. به نظر من، لازمه حفظ روند رشد صنعتی این است که همه تجهیز شوند، یعنی درک کنیم که رشد صنعتی و اقتصادی کشور مثل حقوق بخش خصوصی باید به رسمیت شناخته شود، همانطور که دولت خود را از مداخله در امور بخش خصوصی منع کرده و باید این روند را عملیاتی کرده و ادامه دهد. در بحث بازار به همین ترتیب، دولت باید از این حالت که رقیب برای بخش خصوصی است دست بکشد؛ در حالی که هماکنون مداخله میکند و حتی با بخش غیردولتی، به رقابت میپردازد. همچنین باید روی توانمند کردن بخش خصوصی کار کنیم. بخش خصوصیای که اکنون با ۲۰ تا ۳۰ درصد ظرفیت سهم در اقتصاد کشور حضور دارد، قطعاً همیشه میتواند تحت تاثیر قرار بگیرد، چراکه اینقدر بزرگ نشده است. همچنان سایه شبهدولتیها را داریم و هر وقت لازم باشد آنها، اقتصاد را به تلاطم میاندازند. امنیت اقتصادی همچنان برقرار نیست. اینها چیزهایی است که تکلیفشان باید روشن شود تا بتوانیم امنیت را برای سرمایهگذار حفظ کرده و به یک سرمایهگذار ثابت کنیم که امنیت وجود دارد. ظرفیت سرمایهگذاری در داخل کشور و توانی که باید وارد سرمایهگذاری شود، بسیار بالاست. اگر نتوانیم به حدی برسیم که برای سرمایهگذار بزرگ یا سرمایهگذاران خارجی جذاب شویم، این روند رشد یک جا به نقطه اشباع خواهد رسید و نمیتواند ادامه یابد. دولت به عنوان مجری سند چشماندازی مینویسد که ۱۰ سال آن از دست رفته و سوخته؛ در اقتصاد ما وضعیت این است که ما برای خودمان نتوانستیم شرایطی را ترسیم کنیم که دستیافتنی باشد. پس باید بیاییم مجدداً اهداف را مشخص کنیم و اطلاعات را شفاف کنیم. به هر حال، بدون داشتن اطلاعات و آمار درست، سرمایهگذاری و رشد نمیتواند در مسیر درست قرار بگیرد، چون باید قطبنما داشته باشد که بتواند در آن مسیر حرکت کند.
این ضعفها شاید از نبود یک استراتژی مشخص باشد؛ ما بارها استراتژی توسعه صنعتی نوشتیم، هر دولتی هم که آمده استراتژی قبلی را کنار گذاشته، دوباره یک استراتژی جدید برای توسعه صنعتی نوشته، فکر میکنید بر اساس چه استراتژی برای توسعه صنعتی میتوان پیش رفت که موفقیتآمیز باشد؟
تخشا: اینکه ما مبنای کارمان را روی واقعیت نگذاشته و روی ایدهآل میگذاریم، مشکلآفرین میشود. در سند توسعه برنامه توسعه ششم، اعلام کردند نرخ رشد اقتصادی هشت درصد است، این خیلی ایدهآل است؛ ولی رسیدن به این هشت درصد آیا در حد امکانات کنونی ما هست؟ ما یک بخش مشکلاتمان، مشکلات عرضه است که میتوانیم با تزریق تسهیلات، نقدینگی، سرمایهگذار خارجی و خیلی المانها و ابزارهایی که دست دولت است، آن را تحریک کنیم، اما مشکل تقاضایمان را چطور میخواهیم حل کنیم. پس ما روی ایدهآلها برنامهریزی میکنیم. وقتی آن پایه اصلی و پی بنا مشکل داشته باشد، هرچقدر هم که بنای خوبی بسازیم و بهترین معماری را استفاده کنیم، آن ساختمان فرومیریزد و به سرانجام نمیرسد. اما این برای یک صنعتگر بیاعتمادی مجدد به وجود میآورد و برای سرمایهگذار به معنای پذیرفتن ریسک بالاتر است و فرار مجدد سرمایه، دلسردی مجدد صنعتگر و رکود داخلی دوباره را رقم میزند. از سوی دیگر، ما در دوران جهش خود طبق گفته آقای خالقی، با دو اتفاق مثبت افزایش تولید نفت و لغو تحریمها مواجه بودیم. لغو تحریمها یک انگیزش ایجاد کرده و افزایش تولید نفت هم سبب رشد شده است. بنابراین اگر بخواهیم رشد را حفظ کنیم، دچار بینهایت مشکل هستیم، چه برسد به اینکه بخواهیم آن را به هشت برسانیم. مهمترین مساله این است که ما هنوز ظرفیتهای خود را بهطور کامل نتوانستیم بشناسیم و این به دلیل خلأ آماری است. من با این موافق هستم که سطح بازار، دیدگاهش نسبت به آینده مثبت شده، اما اگر این دیدگاه مثبت را محقق نکنیم، یک فاجعه رخ میدهد. صنعت ما یکبار بر سر مسائل رکودها و تورمهای داخلی، شکست را تجربه کرده، بار دیگر هم بر سر تحریمها شکست خورده است و به نظر میرسد توان اینکه شکست دیگری را تجربه کند، ندارد. میتوان گفت برخی صنایع، نفسهای آخر را میکشند و اگر هم تاکنون مقاومت کرده به خاطر دید مثبتش است. در این میان برخی تصمیمات، تکبعدی است؛ نمونه آن هم نرخ ارز است؛ در حالی که اگر قرار است یک بازار رقابتی داشته باشیم، بقیه شاخصهها نیز باید تحت تاثیر بازار باشد نه بهصورت دستوری تعیین شود، به همین دلیل به نظر من زمانی میتوان در مورد آینده صحبت کرد که برنامهریزی درستی داشته باشیم و برای این امر نیز نیاز به آمار داریم؛ در حالی که گاهی آمار صحیحی در دسترس نیست. بخش دیگری هم که نقصان جدی دارد، نبود مشاوره برای سرمایهگذاران خارجی است؛ به این معنا که ما برای یک سرمایهگذار خارجی هیچ جایگاه واحدی را نداریم که تمامی اطلاعات را به او بدهد، روند کاری و چرخه سرمایهاش را بگوید و در یک کلام، همه چیز را بر اساس مستندات در اختیار او قرار دهد؛ اینها خلأهایی است که وجود دارد و برنامهریزیها را شکننده میکند.