آقای ابراهیمی با توجه به همین ضرورتهایی که دوستان روی تداوم رشد اقتصادی و پایداریاش اعلام کردند، سوال این است که سهم بخش واقعی اقتصاد از تحقق این رشد چیست؟ بخش واقعی اقتصاد ما که در دست بخش خصوصی واقعی باشد، نه شبهدولتیها، چقدر در این رشد اثرگذار هستند و برای تداوم آنها باید چه سیگنالی را از کلان اقتصاد دریافت کنند؟
ابراهیمی: اگر بخواهیم بدون رودربایستی به این سوال شما پاسخ دهیم، سهم بخش خصوصی واقعی از این رشد ۴ /۴ درصدی به نظر من صفر است؛ اما اینکه برای رسیدن به این پایداری و روند چه کار باید انجام شود، خانم دکتر تخشا نکته خوبی را اشاره کرد و آن بحث عرضه و تقاضاست که امروز مشکل اصلی اقتصاد ما به شمار میرود؛ اگر بخواهیم به یک ثبات و پایداری و نقشآفرینی بخش خصوصی واقعی در اقتصاد ایران برسیم، اولین کاری که بایستی صورت گیرد، ترمیم نقش این بخش است. از سال ۸۰ تا ۹۴ یک بازه ۱۵ساله را اگر بررسی کنیم، میانگین افزایش حقوق در کشور ۵ /۱۲ درصد و میانگین تورم ۵ /۱۷ درصد بوده است، یعنی در یک بازه ۱۵ساله، سال به سال پنج درصد سفره حقوقبگیران کوچک شده است؛ اما دلیل اینکه چرا بر این موضوع تاکید دارم این است که بر اساس آمار رسمی، ۵ /۸ میلیون کارمند و بازنشسته دولتی، ۱۲ میلیون کارگر با ۲۰ میلیون و ۵۰۰ هزار حقوقبگیر داریم؛ این طیف حقوقبگیر، مصرفکنندگان اصلی تولیدات داخلی کشور هستند که بعد از ۱۵ سال، ۷۵ درصد سفرهشان کوچک شده؛ یعنی روزبهروز مصرفکننده داخلی را تضعیف کرده و قدرت خرید را از او گرفتهایم و او امکان رشد ندارد، از طرف دیگر، دولتها زمام امورشان به شیر نفت و نه به بخش واقعی اقتصاد وصل بوده، برای همین هم هیچوقت، بخش خصوصی محلی از اعراب نداشته است. شما ببینید در حوزه تشکلهای بخش خصوصی، مشاهده میشود صفر تا صد ایجاد یک بنگاه اقتصادی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه که روند و چشماندازشان مثبت است، توسط بخش خصوصی انجام میشود. و بها دادن به بخش خصوصی، امروز آن کشورها را به آنجا میرساند که اقتصادشان شکوفاست، در نهایت برای اینکه نقش واقعی بخش خصوصی را در اقتصاد تخمین زده و پایدارش کنیم، لازم است به آنها سهم واقعی بدهیم، این سهم بایستی هم آوردههای نقدی کشور و هم مشارکت در تصمیمسازی و تصمیمگیریها باشد، نه اینکه چون اتکایمان به درآمدهای نفتی است، بخش خصوصی را هم به امان خدا با کوهی از مشکلات رها کنیم. شاید به همین دلیل است که میبینیم نرخ مرگومیر در صنعت بر اساس آمار رسمی کشور به ۲۰ درصد رسیده است؛ حالا آنهایی که نیمهجان و در حال احتضار هستند؛ بمانند، ضمن اینکه واحدهایی هستند که با ظرفیت بسیار کمتر کار میکنند، در نهایت اگر خواستیم به آن ثبات و پایداری برسیم تا آنها نقش واقعی را بتوانند ایفا کنند و ماندگار باشند، بایستی ببینیم کشورهایی که اقتصادهای رو به رشد دارند، چه کار کردند. فرمولها و روشهای اقتصادی هم در دنیا کشف شده و در بحرانهای متعدد هم پاسخ دادهاند. شما ببینید در بحران ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ آمریکا و کشورهای اروپایی که با یک رکود عمیق مواجه بودند، عمده کشورها به فاصله زمانی یک سال تا یک سال و نیم؛ این بحران را پشت سر گذاشتند؛ برای مدیریت این کار هم، سه راهکار را بهصورت کوتاهمدت برای غلبه بر این بحران در پیش گرفتند. اولین اقدام تحریک تقاضا بود، یعنی همان بخشی که میگوییم ۵۱ میلیون آدم ما دچار سوءخرید شدهاند، اما در مورد اینکه تقاضا را چگونه تحریک کردند، پاسخ این است که دولتها با ارائه وامهای با نرخ صفر و بلندمدت این جو را مدیریت کردند، در حالی که در مورد اینکه ما چگونه تقاضا را تحریک میکنیم، پاسخ این است که مانده انبارهای خودروسازها را با شرایط بد به خورد مردم میدهیم؛ یعنی یک خودرو ۲۵ میلیونتومانی را به ۴۰ میلیون تومان در سبد خرید مردم قرار دادیم و بعد از اینکه قسط آخرش هم داده شد، ماشین باید اسقاط شود؛ این مدل تحریک تقاضا در ایران است. کار دوم این بود که نرخهای سود یک تا دودرصدی را هم فریز کرده و برخی اوقات هم به صفر رساندند. آمریکا در همان بحران، با خودروسازیاش به نحوی برخورد کرد که چند میلیارد دلار با نرخ صفر به آن تزریق کرد تا آنها را مجدداً احیا کرده و بعد به چرخه اقتصادی برگرداند. کار سومی که کردند، نرخ مالیات این بنگاههای اقتصادی و تولیدی را فریز کرده و به صفر رساندند؛ در حالی که ما این شرایط را برای تولید مهیا نکردیم. نتیجه هم این میشود که اکنون روند تولید در کشور رو به افول بوده است؛ میتوان رفت و بررسی کرد که در زمانی که رشد اقتصادی منفی ۸ /۶ درصد بوده؛ بخش مالیات با تولید ما چه کار کرده و این نرخ چند درصد افزایش داشته است. سال گذشته بر اساس آمارهای رسمی، عمده برشهای استانی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد افزایش مالیات داشتهاند. سوال این است که تولیدی که رشد منفی دارد، افزایش مالیات برایش چه معنا دارد؟ خب ما بایستی کاری را که دنیا کرد انجام دهیم. این پنیسیلین کشف شده و ضرورتی ندارد برای یک عفونت جزیی یا حتی مزمن، به دنبال کشف دارو باشیم. ضرورتی ندارد برای طی مسیر بین یک شهر تا شهر دیگر دنبال کشف خودرو یا وسیله نقلیه باشیم. این روشها هم در دنیا عین وسایل فیزیکی و عمومی کشف شدهاند. ما بهتر است از تجربه دیگران استفاده کنیم، دنبال روشهای مندرآوردی نباشیم، از تجربه دیگران استفاده کنیم.، برای همین هم اینها نسخههایی است که خیلی زود به سامان رسیدهاند و میتوانند در ایران هم جوابگو باشند. حالا من نمیدانم ما در کشورمان چطوری اعداد را میشماریم که رشد هشتدرصدی، تاثیری در سفره خانوارها ندارد، در حالی که رشد هشت درصد در اقتصاد باید بنیانهای اقتصادی خانوارها را متحول کند. جالب است این روش از رده خارج و به قول خانم دکتر تخشا خیلی رویاپردازانه، هنوز ادامه دارد. در لایحه برنامه ششمی که هماکنون دولت به مجلس ارائه داده، شما نگاه کنید پیشبینی رشد هشتدرصدی را کرده است، آیا با شاخصهای اقتصادی که میبینید، ما ظرفیت رسیدن به رشد هشتدرصدی را در یک بازه پیوسته پنجساله داریم. در حالی که برای رسیدن به رشد اقتصادی هشت درصد، حداقل ما در سال بالغ بر صد میلیارد دلار نیاز به سرمایهگذاری خواهیم داشت. آیا اصولاً کشور قدرت جذب سالانه صد میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی را دارد. بنابراین اگر ما بخواهیم آن سهم واقعی اقتصاد ادا شود، اقتصادمان نقشآفرینی واقعی خودش را باید داشته باشد و فکر میکنم اکنون، فرصت مناسبی است. به این دلیل که برنامه ششم توسعه را دولت به مجلس داده و امیدوارم روش و فرآیندهایی در آن در نظر گرفته شود که حداقل طی این برنامه پنجساله، دولت ملزم شود که سالانه ۱۰ درصد از نقش خود را یا شاید بهتر باشد بگوییم از نقش پدرخواندگی خود را در اقتصاد کم کند. تا زمانی که دولت نقشآفرینی ۸۰، ۹۰ درصدیاش را در اقتصاد داشته باشد، دولت برای جزییترین امور اقتصاد تصمیم بگیرد و تا وقتی فعال اقتصادی نداند رفتار دولت با او چگونه است، تردیدی نکنید، کار پیش نخواهد رفت. من متاسفم که در کشور ما مشکلات از این سال به سال بعدی منتقل شده و حل نمیشود.