خانه > اخبار > اسدالله عسگراولادی ؛ از اولین حجره تا تجارت جهانی/ مشهورترین تاجر و صادر کننده ایرانی چگونه از هیچ شروع کرد

اسدالله عسگراولادی ؛ از اولین حجره تا تجارت جهانی/ مشهورترین تاجر و صادر کننده ایرانی چگونه از هیچ شروع کرد

اصل دیگر این است که سعی کردم از بانک‌ها وام نگیرم. اگر داشتم می‌خریدم و اگر نداشتم، نمی‌خریدم. یکی دیگر از اصولم عوض نکردن شریکم است. محمدحسن شمس ۵۰ سال شریک من است و هنوز هم شریک هستیم.» او اصلی ترین دلایل موفقیتش را چنین بر می شمارد:« من از هیچ و صفر به همه چیز رسیدم و الان که به عقب‌ نگاه می‌کنم می‌بینم تلاش، توکل به خدا، درستکاری و مطالعه به من کمک کرد تا موفق باشم.» خانه به خانه پیشرفت مالی حاج اسدالله یک شبه رقم نخورده است. او با اصولی که در تجارت به خرج داد به غیر از رونق و توسعه کسب و کار، رفته رفته به دارایی های ثابتش نیز اضافه کرد. او سال ها است در ویلایی در خیابان فرشته زندگی می کند. گفته می شود که مسجد و صندوق قرض الحسنه فرشته را نیز وقف کرده است. این تاجر باسابقه می گوید: «من از کم به زیاد رسیدم. اولین خانه‌ام را ۵۶۰۰ تومان ، دومی را ۳۳ هزار تومان، سومی را از درخشش، وزیر فرهنگ شاه معدوم ۱۴۰ هزار تومان، چهارمی را ۵۰۰ هزار تومان و پنجمی را ۱۴۰ میلیون تومان خریدم که الان در آن ساکن هستم. اکثر این خانه‌ها را هنوز دارم آنها را اجاره داده‌ام و هیچ‌ یک را نفروخته‌ام.» اسدالله عسگر اولادی در کنار سایر بازاریان مسلمان به پرداخت وجوهات شرعی و انجام امور خیریه مشهور است: «وجوهات شرعی و مالیات‌هایم را داده‌ام. هرگز با دارایی چانه نمی‌زنم. انفاق می‌کنم. مسجد و درمانگاه و مدرسه می‌سازم و خدا به من کمک کرده است. من هیچ مالی در خارج کشور ندارم. فقط دفاتری در هامبورگ ، دبی و لندن دارم که دفاتر تجاری‌ام هستند. من افتخار می‌کنم که میلیاردر هستم. همان خانه ۵۶۰۰ تومانی امروز بیش از ۱٫۵ میلیارد تومان می‌ارزد. پس میلیاردر شدن کاری ندارد. خانه‌ای که ۱۴۰هزار تومان خریدم امروز یک میلیارد تومان می‌ارزد، خانه دیگرم در خیابان ولیعصر ۱۳۰۰ متر مساحت دارد. چرا بگویم گدا هستم؟» سهم خدا از اموال حاج آقا عسگراولادی در ایران ۱۰ کارخانه دارد و شرکت حساس که بارها جایزه صادرکننده نمونه را دریافت کرده، نیم قرن فعالیت را پشت سر گذاشته است. خودش می گوید در تمام سال های فعالیت اقتصادی، هرگز ضرر نداده است و اموالش را این گونه تقسیم کره است: ‌۲۰ درصد برای خدا، ۲۰ درصد برای انفاق، ۲۰ درصد هزینه خانواده و مابقی در اختیار خودش. افتخار این تاجر بزرگ این است که به هیچ بانکی بدهکار نیست و در هیچ معامله دولتی شرکت نکرده است. او در تجارت به سه اصل کیفیت، رقابت و خوش‌قولی معتقد است. می گوید: وقتی برای فروش یک جنس تعهد می‌کردم، اگر بعد از فروش قیمت آن بالا می رفت هرگز معامله را به هم نمی‌زدم. اما خیلی از همکاران این کار را می‌کنند و یا از کیفیت می‌زنند تا ضرر نکنند. اسدالله عسگر اولادی قبل از هر ملاقات درباره ویژگی‌های آن شهر یا علاقه‌مندی مالی طرف تجاری مطالعه می‌کند چراکه معتقد است این کار در نتیجه ملاقات تاثیر می‌گذارد. نقطه طلایی؛ نیویورک این بازاری متدین رمز موفقیت خود را پای مجسمه راکفلر در نیویورک یافته است. خودش روایت اولین سفر خارجی اش آن هم به نیویورک را اینچنین روایت می کند:« یادم نمی‌رود در اولین سفرم به نیویورک پای ساختمان معروف امپایراستیت که مجسمه راکفلر قرار دارد، ۳ جمله نوشته بود: موفقیت من به این ۳ جمله است: زودتر از دیگران مطلع شدم، زودتر از دیگران تصمیم گرفتم و وقتی تصمیم گرفتم چشمم را بستم و عمل کردم. این ۳ جمله اثر زیادی روی من گذاشت. سعی کردم در تجارتم به این ۳ جمله متعهد باشم. اینها در تجارت خیلی مهم است. چون تجارت بی‌رحم است. تجارت در محیط رقابت بی‌رحم است. این شعار هم است: اگر می‌خواهی رقابت کنی باید با چشم بسته بی‌رحمی کنی. می‌شود البته با رافت و مهربانی کار کنی اما آنجا که می‌خواهی رقابت کنی نه رافت کاربرد دارد و نه مهربانی باید بی‌رحم باشی .» از صفر تا ۴۰۰ میلیون دلار این پیر تجارت از ۱۲ سالگی وارد بازار شده و به قول خودش از صفر شروع کرده است. هرچند برآورد دقیقی از میزان دارایی افراد در ایران وجود ندارد اما نشریه امریکایی فوربس که در تمام دنیا به تخمین ارزش دارایی های اشخاص مشهور می پردازد، دارایی های این تاجر ایرانی را ۴۰۰ میلیون دلار برآورد کرده است. اسدالله عسگراولادی فعالیت تجاری خود را رسما از دهه ۳۰ آغاز کرده و حالا در ۸۱ سالگی همچون سال های جوانی در حال گسترش فعالیت ها است. تقلای او برای رفع ممنوعیت صادرات پسته که در اواخر عمر دولت دهم سر و صدای زیادی به پا کرد نشان داد که او همچنان حساسیت زیادی روی فعالیت های تجاری اش دارد. وقتی پسته نمی‌خندد «هفته گذشته داشتم از کار بیکار می شدم. که خوشبختانه به خیر گذشت.» این جمله، گفته یک کارگر ساده که در خطر اخراج قرار گرفته، نیست. بلکه تکه‌ای از سخنرانی یکی از بزرگترین صادرکنندگان خشکبار و از جمله مشهورترین تاجران ایرانی است که در صحن پارلمان بخش خصوصی ایراد شده است. تاجری که یک تنه در مقابل ممنوعیت صادرات پسته در سال ۹۱ ایستاد و توانست بعد از جلسه با معاون اول وقت رئیس جمهور، تصمیم وزارت صنعت، معدن و تجارت را ملغی کند، بعد از برقراری دوباره صادرات پسته، فاتحانه در میان فعالان اقتصادی قرار گرفت و کلامش را با طنز آمیخت تا واکنش همکارانش به احتمال بیکار شدن مرد بیلیونر لبخندی عمیق باشد. اسدالله عسگراولادی که عمده شهرتش را در میان تمام فعالیت های اقتصادی، از صادرات پسته وام گرفته است، در مقابل ممنوعیت صادرات این کالا که در سال ۹۱ در پی گرانی آن در بازار داخل رقم خورد، موضعی سخت گرفت و نشان داد می تواند روابط و البته سوابقش در دنیای سیاست را برای رفع یک روزه مشکل ممنوعیت صادرات کالای محبوبش، به کار بگیرد. هر چند اسدالله عسگراولادی در تمام این سال ها تلاش کرده است خود را از سیاست جدا نشان دهد و حساب فعالیت های خود و برادر مرحومش را مجزا بداند اما نزدیکی او به موتلفه اسلامی از سالهای انقلاب تا عضویت رسمی او در شورای مرکزی این حزب اصولگرا که در همین سال های اخیر رخ داد، اثبات کرد که مرد دنیادیده علاقه ندارد فعالیت های سیاسی اش آشکار شود. در مقابل با جلوه دادن وجهه اقتصادی بسیار موافق است به همین دلیل در تمام مصاحبه های تلویزیونی و مکتوب به این نکته اشاره می کند که تاجری کهنه کار است و از اینکه و موفق و پولدار است لذت می برد. سیاست؛ پیش از انقلاب شاید یکی از اصلی ترین دلایل به شهرت رسیدن اسدالله عسگراولادی فعالیت های انقلابی او باشد. او که از سالها قبل از انقلاب فعالیت اقتصادی می کرد و تجارت پیشه کرده بود در نزدیکی انقلاب اسلامی در جمع آوری کمک های بازار و هزینه آن برای انقلاب نقش مهمی داشت. آغاز فعالیت های سیاسی حاج اسد الله از دیدارش با امام خمینی در نجف آغاز شد:« سال ۵۵ اگرچه آدم سیاسی نبودم به نجف خدمت حضرت امام(ره)‌ رفتم. رفته بودم از ایشان اجازه بگیرم که در قم کارخانه بزنم و ایشان هم مرا راهنمایی کرد.» پس از این دیدار اما یک بار دیگر حاج اسدالله به همراه برادرش حاج حبیب الله در فرانسه به دیدار امام رفت تا فعالیت های سیاسی و انقلابی تاجر پسته رسما آغاز شده باشد: « برای کاری به خارج از کشور رفته بودم.

همچنین ببینید

تجارت جهانی و نظام پرداخت‌ها

این کتاب را سه تن از استادان اقتصاد در دانشگاه‌های آمریکا به نام‌های ریچارد کیوز، ...

[show-logos orderby='none' category='brand' activeurl='new' style='hgrayscale' interface='hcarousel' tooltip='true' description='false' limit='0' img='100']