نقش امریکا در اقتصاد جهانی به میزان پیش از دهه ۱۹۷۰میلادی نیست. کشورهای نوظهور منافع این کشور را در سطح بینالمللی تهدید نمیکنند. در میان واحدهای پولی کشورهای دنیا شاید کمتر واحد پولی همچون دلار در تعاملات غیراقتصادی دنیای غرب با دنیای استعمارزده تا این اندازه تاثیرگذار بوده باشد،
به نقل از روزنامه صمت: تا جایی که این واحد پولی، لقب «بت اعظم» و «نشان مقدس» نظام اقتصادی غرب را یافته است. بنابراین بیتردید یکی از کشورهای مهم و تاثیرگذار در اقتصاد جهان امریکاست. اما باید گفت از دهه ۱۹۷۰میلادی به این سو شاهد افول قدرت هژمونیک امریکا در اقتصاد جهانی بودهایم. مسئله اساسی این است که آیا قدرت اقتصادی ایالات متحده بعد از دهه ۱۹۷۰میلادی کاهش یافته یا با رشد قدرتهای اقتصادی مانند ژاپن و اتحادیه اروپا نقش امریکا در اقتصاد جهانی کمتر شده است. در گفتوگوی مهر با پروفسور «جفری فریدن» استاد دانشگاه هاروارد ایالات متحده امریکا این موضوع مورد بررسی قرار گرفت. فریدن مشاور برخی بانکهای معروف امریکا و سازمانهای اقتصادی در سراسر دنیاست. وی رییس بخش اقتصاد سیاسی انجمن علوم سیاسی امریکا نیز هست. بعد از جنگ جهانی دوم شاهد شکلگیری نهادها و رژیمهای پولی، تجاری و مالی بودهایم که ازجمله آنها میتوان به صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و گات(سلف سازمان تجارت جهانی) اشاره کرد.
این نهادها به طور عمده بر توسعه اقتصادی تاکید کردهاند و ایرادی که به آنها وارد است این است که یک دستورالعمل مشخص برای جوامع و فرهنگهای مختلف ارائه دادهاند. به نظر شما الگوهای توسعه در جوامع باید به چه صورت باشد؟
به نظر من فرهنگ و دیگر ارزشهای جوامع متفاوت مختص خود آنهاست؛ مادامی که این فرهنگ و ارزشها، استانداردهای مورد پذیرش حقوق بشری، سیاسی، اجتماعی و مدنی را نقض نکند. تاکنون نهادهای اقتصادی بهطور مستقیم در امور فرهنگی دخالت نکردهاند. ممکن است روندهای اقتصادی بینالمللی – تجاری، مالی و اینترنت – از سوی افراد بهعنوان تهدیدی علیه سنتها قلمداد شوند اما از گذشته تاکنون این مسئله وجود داشته و هیچ دلیلی ندارد که فقط امروزه تهدیدی علیه سنتها به شمار روند. به دنبال شکست الگوی اقتصاد لیبرال برخی کشورها از جمله امریکا برخلاف این روند در اقتصاد مداخله کردند. به این معنا که دخالت دولت در برخی زمینهها را مجاز شمردند. آیا این به معنای شکست الگوهای لیبرال یا نئولیبرال نیست؟
هیچ تحلیلگر اقتصادی و سیاستمداری در دوره مدرن باور ندارد که دولت هیچ نقشی در اقتصاد ندارد. مسئله این است که نقش دولت در امور اقتصادی باید به چه میزان و چگونه باشد. درباره این موضوع طیف گستردهای از نظریات وجود دارد و هیچ اجماعی روی مدل «صحیح» توسعه وجود ندارد.