تاریخچه کافهگردی
معروف است که میگویند کافهنشینی در معنای کاربری پاتوق فرهنگی، نخستین بار با ایده صادق هدایت، داستاننویسِ از فرانسه برگشته شکل گرفت. وقتی که او به پیروی از کافههای پاریس، با همراهی تعدادی از دوستانش از یکی از کافههای تهران چنین کاری کردند، این ایده رواج پیدا کرد.
حیات پاتوقها را میتوان در دورههای تاریخی و اجتماعی مختلف پیگیری کرد. چنانچه تقی آزادارمکی در کتاب «پاتوق در مدرنیته ایرانی» آن را به ۳ دوره قاجار، پهلوی و جمهوری اسلامی تقسیم میکند، اما این پاتوقنشینی از پیش از قاجار نیز در ایران وجود داشته و باید گفت ایرانیان مکانهای مختلفی را در بازههای زمانی و تاریخی متفاوت برای پاتوق کردن انتخاب کردهاند. به طور مثال زورخانهها در عصر صفویه یا قهوهخانهها در عصر ناصرالدین شاه. در ایران عهد قاجار چایخانه و قهوهخانهها رونق زیادی داشتند و محافل و شبنشینی مردم عادی و کلاه مخملیها و پهلوانان در این مکانها بود. البته حمامها نیز از این بحث مستثنا نبودهاند یا زورخانهها. پهلوانانی که روز خود را در زورخانه گذرانده بودند، شبها به قهوهخانه میرفتند.
البته در آن دوران چون زنان در پاتوقهای رسمی حضور نداشتند، در حمامها جمع شده و ساعتها در آنجا با هم گپ میزدند، این بود که بسیاری از ضربالمثلها و حکایات از این پاتوقنشینیها به جای مانده است. از طرفی مردان در این دوره از حضور در زورخانه و قهوهخانهها و شاهنامهخوانی و زورآزمایی این مکانها را از ماناترینپاتوقهای دوره خود کرده بودند.
تقی آزادارمکی، جامعهشناس و استاد دانشگاه علوم اجتماعی دانشگاه تهران میگوید: ما در ایران قدیم و جدید پاتوقهای متعددی داشته و داریم که از همه مهمتر و ماندگارتر قهوهخانهها هستند. قهوهخانه در ایران با فضای معماری، اجتماعی و سیاسی که داشته توانسته در شکلگیری حوادث مهم موثر باشد. در کنار غذاخوردن، مراودات فرهنگی هم رواج داشته است. نقاشی، نقالی، پیوندهای اجتماعی، رد و بدل کردن اخبار فرهنگی و سیاسی، پیوندهای اقتصادی، حل اختلاف و… نیز در قهوهخانهها جاری بوده است. در قهوهخانهها علاوه بر حضور افراد طبقات پایین، افراد و گروههای اجتماعی بالا نیز حاضر میشدند و هر گروه اجتماعی بر اساس ذوق و علاقهشان منشأ عمل بودهاند. گروهی که به نقالی شاهنامه گوش فرا میدادند با گروهی که برای کسب خبر و گروهی که برای ارتباط تجاری و اقتصادی
میآمدند.
پاتوقهای پساکودتا
بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، به فراخور فضایی که بر جامعه حاکم بود، مردم به پستوها پناه بردند؛ به عبارت بهتر، آنها به محلهایی چون کافهها که هم چندان به مانند قهوهخانهها عمومی نبودند و هم شمایلی از مجمع روشنفکری غربی به حساب میآمدند، پناه بردند تا پاتوقها را به محیطهایی مخفیتر تبدیل کنند. آنها حتی خانههایشان را نیز برای این امر مناسب میدیدند.
سیداحمد محیططباطبایی، کارشناس میراث فرهنگی و مدرس دانشگاه، در اینباره میگوید: تا قبل از دهه ۴۰، پاتوق بزرگان فرهنگی همچون عبدالحسین زرینکوب اغلب در خانههایشان بود که درب آن روی دوستان و شاگردان باز بود. روشنفکران و نویسندهها برای گپ و گفت دور هم جمع میشدند؛ به طور مثال سهشنبه عصرها خانه انجوی شیرازی برای حافظخوانی جمع میشدند و حلقه شیرازی را تشکیل میدادند.
این نوع ظهور پاتوقها در خیابانهای بالای شهر که محل عبور و مرور طبقه بالای شهری و متوسط به بالا بود، دیده میشد. در این پاتوقها بیشتر روشنفکران و رجال سیاسی و فرهنگی کشور و همچنین خارجیها رفتوآمد میکردند. « در روزگار پهلوی دوم نیز اوضاع بر همین منوال بود؛ در این دوران نویسندگان، شاعران و روشنفکران در کافههای تهران وقت میگذراندند. این نوع پاتوقها در ابتدا در خیابانهای بالای شهر که محل عبور طبقه مرفه و متوسط بود، دیده میشد. کافه رستوران نادری یکی از این نوع پاتوقها بود. این کافهرستوران محل رفتوآمد افراد روشنفکر و سیاسی بود که مناسبات آنها در حوزه اجتماع و سیاست اثرگذار است و در تحولات دوره بعدی دیده میشود. کمکم این کافهها به طبقات و خیابانهای پایینتر نیز رسوخ کرد. اما آن زمان نیز مانند امروز هر چه به خیابانهای پایینتر تهران کشیده میشویم، پاتوقها شکل سنتیتری چون قهوهخانه به خود میگیرد.
دهه ۷۰ و پدیده کافهکتاب و کافهگالری
در اواخر دهه ۷۰ بار دیگر زمزمه پاتوقنشینی به راه افتاد، اما اینبار در قالب کافیشاپ. درست است که کافیشاپها آن حس و حال کافهنشینی را برای نسل متفکر ایرانی نداشت، اما جنبه پاتوقنشینی به معنای دو دهه پیش از خود را احیا میکرد. اواخر همین دهه بود که کافههای تازهای با کابری کافهکتاب و کافهگالری راهاندازی شد. درست است که این کافهها چندان میزبان آن نسل پیشین نویسنده و روشنفکر نبودند، اما بستری شدند برای پا گرفتن هنرمندان بعدی و به وجود آمدن نسلی که هنر را دیگرگونه میفهمید.
این روزها خیابانهایی برای ماشینسواری، باشگاههای بدنسازی و بیلیارد و… پاتوقهایی هستند که نقش پیشین خود را نه به طور کامل، اما تا حدی حفظ میکنند و هر روز ماهیتی متفاوت به خود میگیرند، ولی همچنان پاتوقند. با این حال، به نظر میرسد امروز، شمایل تهران، با مفهوم پیشینی پاتوق کمی فاصله گرفته است؛ شمایلی که مهمترین مولفهاش نسلسازی و تشکیل فضاهایی برای دامنزدن به گفتمانهای مختلف است.
امروز کافه نشینی به یک کسبوکار سود آور تبدیل شده است. کافههای زنجیرهای در نقاط مختلف شهر سودهای سرشاری را به جیب صاحبان خود میریزند و حضور جوانان برای گذراندن اوقات فراغت خود در کافههای مختلف به یکی از علاقهمندیهای آنها بدل شده است.