در عین حال، فارغ از ریشههای اصلی مصائب اقتصادی چهار سال اخیر، باید گفت که تحریمها با تشدید و تقویت این ریشهها، باعث افزایش غیرقابلمحاسبه مخاطرات اقتصاد ایران شد که اگر خوشبینیهای دو سال اخیر به رفع آنها نبود، این روزها وضعیتی بر اقتصاد ایران حاکم میشد که حتی آرزوی وضعیت فعلی هم محال مینمود. بهعبارت دقیقتر، کارکرد اصلی برجام و انتظار دو ساله برای فرجام خوش آن، جلوگیری از تشدید مشکلات پیچیده و درهمتنیدهای بود که ریشه اصلی آن بیتدبیریهای سیاستی و عامل فرعی اما تشدیدکننده آن، تحریمهای ظالمانه بود. به همین دلیل، تصور کارکرد ایجابی برای برجام بدون تدابیر سیاستی مکمل، تخیلی بیش نیست؛ اگرچه برخی اثرات هیجانی زودگذر بر آن مترتب است که امید میرود سیاستگذار بر این هیجانات دل نبندد.
در یک جمعبندی کلی باید گفت که برجام اگرچه شرط لازم برای خروج از گرداب چالشهای درهمتنیده اقتصادی است، اما شرط کافی نیست. اجرای برجام، مه غلیظ جاده را که حرکت ماشین اقتصاد را با مخاطرات غیرقابلپیشبینی مواجه کرده بود، برطرف میکند، اما سوال این است که آیا خود این ماشین را یارای حرکت است یا نه؟ با مروری بر کارنامه تیم اقتصادی در دو سال اخیر که قرار است این ماشین از نفس افتاده را مجددا به کار اندازند به سختی میتوان به سوال فوق پاسخ مثبت داد. احتمالا رئیسجمهور نیز شاید به این نتیجه رسیده باشد که به راه انداختن ماشین اقتصاد، نیازمند همان عزم و ارادهای است که در حل و فصل مساله هستهای به کار گرفته شد؛ با هدایت تیمی که ویژگیهای تیم مذاکره هستهای را با خود داشته باشد و ماندن در وضعیت فعلی هرگز این دو شرط کافی را فراهم نمیکند. امید میرود اکنون که شرط لازم تحقق یافته است، فرصت کوتاه فراهمسازی شروط کافی برای به راه انداختن ماشین اقتصاد نیز به هدر نرود.