* در چه دورهای؟
در زمانی که آقای نعمتزاده معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت پالایش و پخش بودند. تصور میکنم سال ۸۵ یا ۸۶ بود. در آن جلسات همه گروههایی که در این زمینه فعالیت داشتند و میتوانستند خدمتی را انجام دهند، حضور داشتند؛ هم گروهی که برای سامانه سوخت در شرکت ملی پخش تشکیل شده بود، هم گروهی که آقای رویانیان و دوستانشان در ستاد سوخت تشکیل داده بودند، هم گروهی که قرار بود کارهای فنی را انجام دهند. بنده نیز به عنوان نماینده بخش خصوصی و نماینده کسانی که مجریان اصلی کار بودند، در این جلسات حضور داشتم.
من از همان زمان با طرح کارت سوخت اعلام مخالفت کردم و دلایل متعددی هم داشتم. ما در دورههای متعددی تجربه کرده بودیم که هر کالایی که سهمیهبندی شود، فساد، رانت و ناهنجاری بهوجود میآورد. هنوز عوارض سهمیهبندی قند و شکر و برنج در زمان جنگ را جلوی فروشگاهها داریم میبینیم. من معتقد بودم بنزین کالایی نیست که سهمیهبندی شود. چرا؟ چون هر کالایی که سهمیهبندی شود، علقه مالکانه روی آن ایجاد میشود. بنزین کالایی نیست که بشود روی آن علقه مالکانه ایجاد کرد، چون کالای استراتژیک مصرفی است و متناسب با نیاز باید مصرف شود.
ما این استدلالها را مطرح کردیم و طرحهای متعددی را نیز بر این مبنا نوشتیم که سهمیهبندی سوخت فساد و ناهنجاری در جامعه ایجاد میکند؛ آن هم با توجه به تجربیات قبلی و تجربیاتی که بعضی از کشورها داشتند. اما متاسفانه سیاست بر این بود که سامانه هوشمند سوخت پابرجا شود. من نه اینکه بگویم سامانه بد است، سامانه خوب است، اما برای استفادههای متعدد بهینه دیگر به جز کارت سوخت. آنها به حرف ما گوش نکردند و این کار انجام شد. واقعا ما دوره بسیار سختی در زمان سهمیهبندی و بنزین چند نرخی گذراندیم؛ به طوری که فساد بسیار گستردهای در جامعه هم بین کارگران اماکن عرضه سوخت ایجاد کرد و هم بین رانندگان وسایط حملونقل عمومی و هم بین افرادی که مصرف سوخت نداشتند. در برخی از شهرها وقتی ۱۰۰ لیتر سهمیه بنزین میدادند، ۵ لیتر هم مصرف نمیشد. برای مثال، از ابتدا تا انتهای شهر میبد تنها ۱۰ دقیقه پیاده راه است. وقتی سهمیه ۱۰۰ لیتری داده میشد، این سهمیه استفاده نمیشد. اما علقه مالکانه در رابطه با بنزین بهوجود آمد و فروش این کالا یکسری افراد را فاسد و منحرف کرد و نیز گروهی به درآمدهای کاذب عادت پیدا کردند.
متاسفانه عوارض این رانت و فساد هنوز از بین نرفته و ما مشکلات اجتماعی دیگری را ایجاد کردیم. فردی که روزی ۲۰۰، ۳۰۰ هزار تومان از این راه درآمد داشته است، الان که این درآمد را ندارد، به هر راهی میزند که به آن رقم برسد. این انواع ناامنی را در جامعه ایجاد میکند. خیلی از شکایاتی که میشود در این خصوص که پول اضافه از مردم میگیرند، مبتنی بر همین عوامل است. برای مثال، راننده تاکسیای که کارت خود را میفروخته و پول کلانی میگرفته، حالا میخواهد با افزایش کرایهها به آن پول برسد.
این مقدمه را برای این گفتم تا بگویم ما از ابتدا با آمدن کارت سوخت مخالف بودیم. کشورهای پیشرفته روشهای سیار مناسبتری را اجرا کردند و توانستند فرآوردههای نفتی و به خصوص بنزین را مدیریت کنند تا هم صرفهجویی اتفاق بیفتد و هم استفاده بهینه از این سرمایه ملی صورت گیرد. اما دولت زیر بار نرفت و متاسفانه این تصمیم اجرا شد و در دورههای مختلف بنزین دو نرخی و سه نرخی شد. بنزین دو نرخی و سه نرخی مشکلات جایگاههای عرضه سوخت را تشدید کردید.
* شما در جلساتی که شرکت و درباره تبعات چند نرخی شدن بنزین صحبت میکردید، پاسخی که معمولا میشنیدید، چه بود؟
متاسفانه زمانی که یک تصمیمات سیاسی گرفته میشود، دیگر گوش شنوایی برای حرف منطقی نیست. من یک نفر بودم و آنها یک گروه بودند. کسی که تکنولوژی این کار را میآورد، پیمانکار شده بود و منفعتی در این کار میدیدید. دولت به زعم خود با برنامهها و دیدگاههایی که داشت، منفعت خاص دولت را میدید و تصور میکرد که صرفهجویی سوخت اتفاق میافتد. ستاد سوخت نیز تاسیس شده بود و شرایط خاص خود را داشت. بنابراین عرایض بنده و طرحها و پیشنهاداتی که ارائه میکردیم، به خاطر یک نفر رأی نمیآورد. اما میدانم بسیاری از افرادی که در آن جلسات شرکت میکردند، به عواقب این کار آگاه بودند. بههرحال تصمیمی بود که دولت گرفته بود و هزینه کلانی را برای سامانه هوشمند سوخت کرده بودند. با شرکت چینی قرارداد بسته بودند و قرار بود این کار انجام شود. خیلیها البته الان از اجرای این طرح دفاع میکنند که من تصور میکنم آنها عملیات عرضه در درون جایگاه را نمیشناسند. این متاسفانه یک ضایعهای بین همه جامعه است. برخی فکر میکنند کار جایگاهداری خیلی ساده است. من به نمایندگان مجلس پیشنهاد دادم که یک هفته در جایگاهها کنار ما بایستند و ارتباطات جامعه را با ما و ما را با جامعه و مسایل و مشکلات عدیدهای که در حوزه سوخت وجود دارد را ببینند. مجموعه اینها به آنها دیدگاهی میدهد که میتوانند درست تصمیمگیری کنند. اما متاسفانه هیچکس این آمادگی را ندارد که آنجا بیاید یک بررسی میدانی کند. دائما در ذهن خود یک طرحی را پرورش میدهند و هیچگاه ضرر و زیان را با یکدیگر نمیسنجند.