حال خاکستری، آینده سیاه
طلای استخراج شده از معادن طلای غیرقانونی و دستی (غیرمکانیزه) به وسیله دلالهای مستقل خریداری میشود. یکی از این دلالها، یک دانشآموخته رشته فناوری اطلاعات است که پس از ناتوانی در پیدا کردن کار در کامپالا (پایتخت اوگاندا)، نان را در دلالی غیرقانونی طلا دیده است. او معدن به معدن سفر میکند، طلای کودکان را میخرد و به پایتخت بازمیگردد. او میگوید: «ما طلا را به کامپالا میبریم و به طور معمول آنها را به هندیها میفروشیم. آنها هم آن را به چین و دوبی صادر میکنند. » این طلا بدون موانع قانونی و با چشمپوشی مسئولان دولتی به شرکتهای مختلف فرامرزی فروخته میشوند. یکی از این کارکنان دفتری یکی از این شرکتها میگوید: «ما طلا را میخریم. برایمان اهمیتی ندارد که از کجا آمده است. از شما هم طلا داشته باشید، آن را میخریم. این کار ماست. » براساس گزارشهای موسسه سومو، بیشتر طلایی که از بهرهکشی کودکان بهدست آمده، از طریق منافذ مرزها به بیرون از کشور فرستاده میشود و برای آنکه با مانع قانونی روبهرو نشوند، آنها را با طلاهای رسمی صادراتی مخلوط میکنند. شاید در آینده این وضعیت اصلاح شود و نظارتهای بیشتری بر تجارت غیرقانونی طلا انجام شود. با این حال، مسئله اصلی که متعلق به زمان حال است، آینده کودکان است. شیپر میگوید: «مشکل اصلی آنجا است که کودکان تنها به کسب پول در کوتاهمدت فکر میکنند و میخواهند زنده بمانند. اما کار آنها، برای آیندهشان مصیبتبار است. آنها از این دستمزدهای اندک و شرایط کاری خطرناک رها نخواهند شد. آنها در معرض جیوه هستند و به نظر نمیرسد که از خطرات آن آگاه باشند. دولت اوگاندا به تنهایی نمیتواند این معضل را رفع کند. شرکتها هم باید به زنجیره تامینمواد اولیه خود اهمیت بدهند و بدانند که طلای خود را از کجا خریداری میکنند. »