در شرح اهمیت موضوع باید گفت که نتایج تحقیقات نشان داده است شرکتهایی که از سطح بیشتری از کنترل و تمرکز روی داراییهای نامشهود خود برخوردارند به نسبت شرکتهایی که نسبت به این داراییها و بهطور اخص سرمایههای فکری بیتوجه هستند، عملکرد و بازگشت سرمایه بهتری داشتهاند و نوسان قیمت سهام این شرکتها کمتر بوده است. این اهمیت زمانی نمود بیشتری پیدا میکند که همواره یک شرکت به ۴ یا ۵ برابر ارزش داراییهای خود فروخته میشود، مبلغ اضافی پرداخت شده همان ارزش سرمایههای فکری مثل سرمایههای انسانی، ساختاری، ارتباطات، نشان تجاری و … است در حالی که اکثر مواقع این داراییهای با ارزش، هیچ جایی در صورتهای مالی شرکتها ندارند و تعیین قیمت فروش و ارزیابی سرمایه شرکتها را با مشکل و ایراداتی مواجه میسازد. اما امروزه روشن شده که تزریق مقادیر معتنابهی از سرمایههای فیزیکی و مالی لزوما تسریع روند رشد و توسعه این کشورها را در پی ندارد، بلکه کشورهایی که از سازمانهای قوی و نهادهای اداری کارآمد و درعین حال از سرمایههای انسانی کارآ و متخصص برخوردارند، میتوانند سرمایه فیزیکی و مالی خود را به نحو مناسبتری جذب کنند و در تسریع روند رشد و توسعه بهکار گیرند. در اقتصاد نوین، تولید ثروت و رشد اقتصادی عمدتا از داراییهای نامشهود (فکری) سرچشمه میگیرد. بنابراین سرمایه فکری منبع اصلی توسعه اقتصادی محسوب میشود و سایر عوامل سنتی تولید مانند زمین، نیروی کار و سرمایه مالی در مرتبه بعدی اهمیت قرار میگیرند. در چنین شرایطی سرمایه فکری، عامل کلیدی ارتقای عملکرد در هر سازمان به شمار میرود.