حدود یک سال و نیم پیش، در مصاحبه با «تعادل»(۱)، به شرکتهای ایرانی توصیه کردید که خود را برای فضای پس از تحریم آماده کنند. حالا ایران و ۱+۵ به توافق دست یافتهاند و برجام کم و بیش اجرایی شده است. در این شرایط توصیه شما به شرکتهای ایرانی چیست؟
اولا این مساله برجام طبیعتا یک چاله فوقالعاده بزرگی را از جلوی پیشرفت اقتصادی ایران برداشته است. اما بین اینکه این چاله برداشته شود تا جایی که شرکتهای ایرانی وارد بازارهای بینالمللی شوند، هنوز راه دشواری پیشرو است. دشواریها هم اقتصادی است و هم سیاسی. این دو نوع دشواری به هم دیگر هم خیلی ربط دارد. اما از آنجا که حل دشواریهای سیاسی در اختیار ما نیست و مشخص هم نیست که به چه کیفیتی حل خواهد شد، ما در این باره صحبت نمیکنیم. اما من خوشبینم که دشواریهای سیاسی حل خواهد شد. خوشبینی من هم بر اساس آن چیزی است که در امریکا میبینم و میشنوم. در عین حال، با تمام حرفهایی که به ویژه جمهوریخواهان امریکا میگویند مبنی بر اینکه میخواهیم این قرارداد را پاره کنیم، به نظر من احتمال اینکه این قرار داد از بین برود (البته ممکن است بازبینی شود) فوقالعاده کم است. چون بهترین قراردادی است که ممکن بود بین کشورهای عضو گروه ۱+۵ و ایران و به نفع خاورمیانه و اقتصاد همه طرفها منعقد شود. ممکن است کسی بگوید این توافق را دوست ندارم، اما برجام بهترین قراردادی است که میتواند وجود داشته باشد. به نظر من طی ۱۰ سال آینده، این قرار داد یکی از مهمترین قرار دادهای بینالمللی دنیا در ظرف ۵۰ یا ۱۰۰ گذشته تلقی خواهد شد و بنا به دلایل اقتصادی، ژئوپلیتیکی و سوقالجیشی اجرای برجام ادامه خواهد یافت. منتها ما ۳۰سال عقبگرد داشتیم. این عقبگرد در چند جهت حس میشود. یکی از نظر تکنولوژی است و یکی از نظر علم اقتصاد و علم مدیریت مالی شرکتها و یکی هم از نظر فرهنگ است. از نظر اقتصادی، مهمترین مشکل موجود، مربوط به بانکها است. بانکهای ایران یک قسمت عمده اقتصاد ایران را تشکیل میدهند، اما از نظر راندمان، سرمایه و مدیریت ریسک راه بسیار دشواری را پیشروی خود دارند. در وضع فعلی نسبت داراییها به بدهیهای بانکها، نسبت خوبی نیست. بدهی برخی از بانکهای ما از داراییهایشان بیشتر است، چون نتوانستهاند استانداردهای بینالمللی را در ساختارهای خودشان به وجود بیاورند. از همین رو، مشکل بزرگی برای برقراری رابطه آنها با بانکهای خارجی به وجود آمده است. بطور کلی، بانکهای ایران به سرمایه احتیاج دارند. از آنجا که بانکهای دنیا مشکلات بسیار زیادی داشتهاند و بسیاری از آنها ورشکست شدهاند، کمیته بال(۲) نسبتهایی را برای سرمایه در بانکهای ما به وجود آوردهاند، اما بانکهای ما متاسفانه نتوانستهاند به این نسبتها برسند. پس مدیریت ریسک بانکهای ما خیلی مهم است. اما ما در اول راه هستیم. کفایت سرمایه بانکی هنوز خیلی کم است. به نظر من، برای اینکه به منطقهیی برسیم که بتوانیم با بانکهای خارجی وارد معامله شویم، باید ساختار بانکداری کشور را عوض کنیم. یعنی اگر برخی از بانکها نمیتوانند فعالیت کنند، باید بتوانیم قدرت را به بانکهای دیگری بدهیم که وضعشان بهتر است تا پایه بانکداری را قوی کنیم و بعد وارد این مساله بشویم که بانکهای خصوصی بتوانند عملیات خود را انجام دهند. برخی از بانکها در کشورهای توسعه یافته حداقل ۵۰سال پیش به این موارد عمل کردهاند، اما با تمام این تفاسیر من خوشبین هستم. اگر به اقتصاد امریکا نگاه کنید در سال ۱۹۲۹ و ۱۹۳۳ دچار رکود بزرگ شد و بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ نیز اساسا خوابید. یعنی تصور اینکه دولت امریکا بیاید و از بنگاههای خصوصی حمایت کند، غیر ممکن بود، اما این اتفاق افتاد. حالا ببینید این اقتصاد در چه شرایطی است. گذشته از اینکه مشکلات زیاد است، این تمایل در مسوولان بینالمللی و در مسوولان ایران هست که این شرایط را تغییر دهند. در ایران، نیروی انسانی خیلی جوان و تحصیلکرده است، منابع بسیار زیادی داریم و با یک بازار ۵۰۰ میلیون نفری در ایران و کشورهای اطراف آن مواجه هستیم. درنتیجه با کسانی که خیلی منفی فکر میکنند، مخالفت میکنم. یکی از مثالها هم شرکت خوارزمی است. الان مباحث و مسائلی که در شرکت خوارزمی مطرح میشود، مسائل دو یا سه سال پیش نیست. از این رو، این تغییرات میتواند در شرکتهای دیگر هم اتفاق بیفتد.