سعیدی با فرض دیگری در تفسیر این آمارها و خوانش زندگی اجتماعی ایرانیان میگوید: «اگر کاهش هزینههای تفریح و امور فرهنگی را ناشی از مدیریت خانوار نگیریم، این طور تلقی نکنیم که سمت تفریحات کم هزینه رفتهاند و بپذیریم که تحت فشار این تفریح را کم کردهاند، باید نشانههای دیگری را جستوجو کنیم. طبقه متوسط در قشرهای مختلف تقریبا به هم نزدیک شدهاند و نسبت هزینههای غیرخوراکی بین گروههای مختلف یکسانتر شده است. بر همین اساس آنها مجبورند که تفریحشان را یکسان کنند. این مسئله شاید در کنار بقیه آمارهایی که دولت در گزارشها و جلسات مختلف کارشناسی ارائه کرده، همپوشانی دهکهای درآمدی را نشان دهد. البته این مسئله نشان خوبی از این که طبقه متوسط در حال بزرگ شدن و مشخص کردن مرزهاست، نیست. نشان از این است که طبقه متوسط در حال کوچک شدن است.»
این جامعهشناس با توضیح کوچک شدن طبقه متوسط ادامه میدهد: «کوچک شدن را بیشتر به این معنی میگیرم که مرزهای طبقات به هم نزدیک میشود. در چنین شرایطی اگر دولت برنامه حذف یارانهها را پیش ببرد، این طبقه کوچکتر هم خواهد شد. جدا از موانع سیاسی برای حذف یارانهها، طبقه اجتماعی و سبک زندگی آنها نیز یک مانع است. به خاطر همپوشانی زیاد دهکها با حذف یارانهها، دهکهای درآمدی بالا به دهک درآمدی پایین میرسند. این باعث نابرابرتر شدن است. مگر این که دولت مکانیزم پویایی در نظر بگیرد. در کشورهای غربی از همه افرادی که یارانهشان قطع میشود، اظهارنامه دریافت میکنند. اگر آنها به طبقات پایینتر رسیده بودند، یارانهشان مجدد وصل میشود.»
استاد جامعهشناسی اقتصادی دانشگاه تهران، از قانون «اینگل» صحبت میکند و در توضیح آن میگوید: «قانونی به نام اینگل در اقتصاد وجود دارد. در آن میگویند نسبت هزینههای غیرخوارکی به خوراکی بر اساس دهکهای درآمدی تغییر پیدا میکند. بر اساس این قانون، بر اساس انگیزههای افراد ممکن است افراد برای تفریح و تحصیل و بهداشت با افزایش انتظارات علیرغم این که در دهکهای پایین هستند، بیشتر هزینه کنند. یعنی خانواده کمدرآمد به خاطر این که انتظارات بیشتری از امور فرهنگی دارد بیشتر برای تفریح هزینه کند. بیشتر جامعهشناسان میگویند در بین خانوادههای ایرانی نیز این مسئله بسیار گسترش پیدا کرده و طبقه فرهنگی جدید در حال شکلگیری است.»