البته حکایت این ارقام در مناطق مختلف شهر متفاوت است. نزدیک به کوههای دربند خانهای با نمای تلفیقی از رنگهای مشکی و نارنجی در محلهای که برخی از سران و خانوادههای دولتی نیز سکنی دارد، قرار گرفته است. روبهروی خانه ماشینهای لوکس شاسیبلند پارک شدهاند و داخل آن محوطه استخر و سالن ورزشی قرار دارد و دختر جوانی که در این خانه زندگی میکند، میگوید: «راستش نمیدانم ماهانه چقدر درآمد داریم. همسرم زمینهای کشاورزی پدرش را در شهریار مدیریت میکند. ما هیچوقت دغدغه مالی نداشتهایم اما به نظرم بیشتر مردم خیلی سخت زندگی میکنند. خانمی که در خانه ما کار میکند، ماهی یک و نیم میلیون تومان حقوق میگیرد و با همین خرج خانوادهاش را میدهد و من همیشه فکر میکنم اینها فرصت تفریح هم پیدا میکنند؟» او به تازگی مراسم عروسیاش را در هتل هما برگزار کرده و ایام ماه عسلاش را در روسیه گذرانده است و تنها هزینه لباسها و جواهرات عروسیاش به صد میلیون تومان میرسد.
درست در نقطه مقابل جغرافیایی این محل، در مناطق جنوبی پایتخت و نزدیک به بازار تهران در کوچههای باریک و در هم خانوادهای زندگی میکنند که ماهانه با ۹۰۰ هزار تومان روزگار میگذرانند. پدر خانواده از کار افتاده است و دختر ۲۰ ساله، با منشیگری در یک دارالترجمه خرج مادر، پدر و خواهر کوچکترش را درمیآورد. دختر خانواده که امسال به کلاس اول دبیرستان میرود، میگوید: «راه خانه تا مدرسه زیاد است اما اگر با اتوبوس و تاکسی بروم، پولش خیلی زیاد میشود. هر روز یک ساعت و نیم رفت و برگشتم را پیاده میروم و میآیم.» هزینههای خانوارها برای طبقات مختلف متفاوت است اما گزارشهای بررسی بودجه خانوار از بزرگ شدن طبقه متوسط حکایت میکند و طبقه متوسطی که شکاف دخل و خرجش بعد از مدتها، تازه بسته شده و درآمدش تنها کفاف هزینههای اساسی را میدهد.