قرنهای بسیار دور و پیش از اینکه انسان درگذار از فرآیندها و چرخههای نظامهای تولیدی از گلهداری تا کشاورزی و… به عصر صنعتی و فراصنعتی برسد؛ شاید در بیشتر از یک میلیون سال قبل موجودی به نام «پیتک آنتروپ» که فسیلهای او در مناطق مختلفی از جهان ازجمله افریقا و چین به دست آمده، زندگی میکرد.
او اگرچه نمیتوانست با توجه به جمجمه کوچک و هیکل درشت و قوزدار خویش، نمونهای از انسانهای تکامل نیافته بهشمار آید اما آنچه در او بارز بود اینکه او حتی «حیوان مولد» هم نبود اما این موجود عجیب یک مرحله از مرحله حیوانی فراتر رفته و برای سد جوع سنگ تیزی را به شکل یک کارد نسبتا برنده برش داده بود. «پیتک آنتروپ» غارنشین بود و با یله در بین دشت، طبیعت و مرغزار برای سدجوع به شکار میپرداخت. او با این سنگ تیز گلوی جانورانی را که شکار کرده بود، میدرید و گوشت آنها را تکهتکه میکرد و خام خام میخورد و به بقیه اعضای گروهی میداد که با او زندگی میکردند. «پیتک آنتروپ» بیشتر از یکمیلیون سال اینگونه زیست و درحقیقت جامعه حیوانی اطراف او هیچ حرکت و تکاملی را شاهد نبود اما زمانی که انسان نه به معنای انسان امروزی بلکه در قالب انسان کرومانیون یا نئاندرتال قد علم کرد «انسان مولد» درکره زمین پدید آمد. این انسان یک موجود تولیدکننده بود، او با کشف آتش توانست اندک اندک راه کاشت گیاهان و کشاورزی را بیابد. این انسان، تولیدکننده کشاورزی بود و بار دیگر «انسان مولد». اما «انسان مولد» امروز کیست؟ بدون تردید «انسان تولیدکننده» امروز یک انسان صنعتی یا فراصنعتی است که در چارچوب نظامها و سیستمهایی سیاسی – اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار پیچیده میتواند «انسان مولد» و «انسان خلاق» باشد. شاید خصوصیسازی و خارج شدن بخش مهمی از اقتصاد، صنعت و تولید پیشران و… از دست دولت بوروکراتیک و بسیار حجیم بهویژه در جوامعی که هنوز حتی اقتصادهای نوظهور هم در آنها شکل نگرفته است؛ بتواند «انسان مولد» را در قالب بخش خصوصی خلاق و ماهر پرورش دهد. «انسان مولد» بدون تردید «انسان مصرفکننده» صرف نیست. او در فرآیندهای پیچیده تولید صنعتی جهان کنونی به گونهای شرکت دارد که خود صاحب فکر و خلاقیت، حتی مخترع و در درجه اول سازنده است. امروز بحث بسیار مهم پس از «برجام» درجامعه ما بحث خصوصیسازی صنایع و واحدهای مهم تولیدی است که حضور سرمایهگذاران بزرگ و کوچک در این فرآیند میتواند تصویر دیگری را از اقتصاد صنعتی و توسعه پایدار مجسم کند. خصوصیسازی به جز آن قادر است که از بیکاری فزاینده و نبود اشتغال مولد جلوگیری کند. امروزه خصوصیسازی درجهان به معنای بارور کردن استعدادهای نهفتهای است که در چنبره دولت بزرگ وحجیم و بروکراسی درتنگنا قرار دارند. اگر به معنای علمی خصوصیسازی نگاه کنیم متوجه میشویم که خصوصیسازی به معنی برقراری نظام جدید براساس مکانیسمهای بازار و درنتیجه تحول و دگرگونی در ابعاد مختلف اقتصاد است. در همال حال اگر از دیدگاه فرهنگی این مسئله را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که خصوصیسازی در مفهوم اشاعه فرهنگی فراهم کردن زمینه افزایش مشارکت مردم در تمامی سطوح امور اقتصادی و تولیدی جامعه است. بررسیهای کارشناسی نشان میدهد که در بیشتر کشورها، خصوصیسازی به معنای روشی به منظور منطقی کردن ساختار اقتصادی بهکار گرفته شده است. از دیدگاه علمی، کاهش فشارهای مالی واحدهای تولیدی، بالابردن کارآیی منابع، گسترش مالکیت، تجهیز منابع مالی، حداکثر استفاده از تخصصهای موجود «خصوصیسازی» قلمداد میشود. درهمان حال خصوصیسازی ضمن اینکه بروکراسی را کاهش میدهد موجب تقویت انگیزههای کاری، مقابله با بیکاری و ایجاد اشتغال و کاهش بار سنگین خدمات دولت میشود. در فرآیند خصوصیسازی در کشور باید به این مسئله مهم توجه کرد: بسیاری از صنایع کوچک که هماکنون به نوعی زیرپوشش دولت اداره میشوند و عموما ناکارا هستند باید به بخش خصوصی فعال و علاقهمند واگذار شود. این کار موجب افزایش رقابت و بهبود کارآیی در مدیریت و عملیات موسسات اقتصادی شده و نقش مستقیم دولت را در فعالیتهای صنعتی کاهش میدهد. علاوه بر آن خصوصیسازی موجب کاهش هزینههای سرمایهای خواهد شد و توسعه بازارهای سرمایه داخلی و دستیابی به تقلیل هزینههای بودجهای دولت ناشی از دستیابی به سرمایه، فناوری و منابع مالی خارجی را در برخواهد داشت.