پس از مدیریت دامنه و گستره بحران، وظیفه اصلی مقامت نظارتی بانکی بازسازی تکتک بانکهای بیمار است. بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول، فرآیند بازسازی تنها در وجود ساختار قانونی مستحکم ناظر بر فرآیند ورشکستگی بانکها امکانپذیر خواهد بود. به همین دلیل نخستین گام در مسیر احیای نظام بانکی ناسالم تهیه چارچوب قانونی متناسب برای تعیین وضعیت بانکهای ورشکسته است. موضوعی که در قوانین حقوقی ایران از جمله مواردی است که به علت سکوت و نقصان قوانین و نیز عدم پوشش چتر قانون عام تجاری نسبت به مسائل تخصصی حوزه پولی و بانکی، ابهاماتی را ایجاد کرده است. اگر چه چارچوب قانون تجارت در مبحث ورشکستگی و تسویه امور ورشکستگی تمام اشخاص حقیقی و حقوقی مشمول تعریف عنوان تاجر را در بر میگیرد و اصلاحیه قانون تجارت در سال ۱۳۴۷ چارچوب قانونی انحلال و تصفیه امور مربوط به شرکتهای سهامی ورشکسته را مشخص میکند، با این وجود صرف استفاده از قوانین یاد شده، شاخص شفافی را برای تعیین شرکتهای ورشکسته مشخص نمیکند. بر مبنی گزارش صندوق بینالمللی پول، هر گونه ضعف در این نوع از قوانین نظارتی علاوهبر کاهش اثرگذاری برنامههای حمایتی و اصلاحی، هزینه اجرای برنامههای حمایتی را تا حدود زیادی افزایش خواهد داد. بر مبنای تجربیات کارکنان صندوق بینالمللی رایجترین کاستیها در چارچوب قانونی کشورهای دارای تجربه بحران مالی «عدم دادن اختیار کافی به نهاد رسیدگیکننده به ورشکستگی بانکها» و «عدم حمایت قانونی» از این نهاد است. تجربههای موفق عبور از بحران بانکی در نخستین گام از ترمیم بدنه بانکی به شناسایی وضعیت هر یک از اجزای شبکه بانکی پرداختهاند. بر این اساس در تجربیات موفق معمولا از یک نهاد حسابرسی و تعیین وضعیت جدید در کنار حسابرسان فعلی شبکه بانکی استفاده شده است.
پس از تعیین اجزای زیانده شبکه بانکی مهمترین چالش پیش رو چگونگی تقسیم زیان ناشی از فعالیت بانک خواهد بود. بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول، در یک سناریوی بحران، استراتژی بازسازی مورد استفاده باید بیشترین بار ناشی از زیان را به ترتیب بر دوش سهامداران، طلبکاران فرعی و درجه دو، طلبکاران عادی و فاقد وثیقه و طلبکاران عادی دارای وثیقه قرار دهد. بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول پس از تعیین تکلیف زیان ناشی از فعالیت بانک، باید استراتژی مناسب برای تجدید ساختار بانک را ترسیم کرد. استراتژیهای بازسازی بانک در ریسک سیستمی را میتوان به دو دسته «راهحلهای بخش خصوصی» و «راهحلهای نیازمند کمک بخش عمومی» تقسیم کرد. در راهحل نخست سهامداران بانکی (به تنهایی یا به کمک سایر بانکها) برنامه بازگرداندن سرمایه بانک به سطوح کمریسک را تهیه و تنظیم میکنند. برنامه تجدید سرمایه به کمک بخش عمومی نیز زمانی مورد استفاده قرار میگیرد که موسسات قادر به ادامه فعالیت بدون این شکستها، ورشکسته شوند. کمکهای عمومی در شرایطی که ورشکستگی بانکها باعث هجوم طلبکاران شود و ثبات نظامی در سایه تهدید قرار بگیرد نیز بهعنوان نیروی نگهدارنده به شبکه بانکی کشور تزریق میشوند. چارچوب قانونی باید اجازه انعطافپذیری کافی برای تجدید سرمایه از طریق مکانیزمهای مختلف را در اختیار متصدیان بازگشت سلامت به بدنه بانکی قرار دهد. این مکانیزمها شامل تزریق سرمایه نقدی، انتشار اوراق قرضه، دیون درجه دوم و سایر ابزارهای مالی میشود. بر مبنای اصول ارائه شده از سوی صندوق بینالمللی پول کمک بخش عمومی برای نجات بانک از ورشکستگی، باید بهعنوان آخرین راهحل مد نظر قرار گیرد. همچنین برای بهرهمندی بانک از کمک بخش عمومی، مثبت بودن خالص دارایی بانک بهعنوان یک شرط ضروری تلقی میشود. در صورت منفی بودن خالص دارایی مالکان موجود یا سرمایهگذاران بخش خصوصی باید پیش از دریافت کمکهای بخش عمومی نسبت کفایت سرمایه را به بالاتر از صفر برسانند. همچنین به منظور حمایت از سرمایهگذاری بخش عمومی، سهامداران عمده بانکی باید ملزم شوند به میزان مشارکت دولت در سرمایه بانک، سهام خود را بهعنوان «گرو» به دولت بسپارند.
بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول، در فاز سوم مدیریت ریسک در شبکه بانکی به تعیین تکلیف «داراییهای ناسالم بانکی» پرداخته میشود. مدیریت دارایی مسموم بانکی معمولا از طریق به کارگیری یک نهاد مدیریت دارایی به انجام میرسد. در این مکانیزم با هدف حذف دارایی مسموم از ترازنامه شبکه بانکی یک نهاد خاص منظور (موسوم به بانک بد یا نهاد وصول مطالبات) ایجاد میشود. این نهاد خاص منظور را میتوان بهصورت یک نهاد عمومی برای مدیریت دارایی مسموم کل شبکه بانکی یا بهصورت یک نهاد مدیریت دارایی به ازای هر بانک در نسخه درمان شبکه بانکی ترسیم کرد. صرف نظر از ساختار مالکیتی، دستور کار این نهاد باید خالی از ابهام باشد. بر مبنای گزارش صندوق بینالمللی پول، این نهادهای خاصمنظور بسته به شرایط، اهداف گوناگونی دارند. در برخی از موارد سرعت در رکودزدایی از ترازنامه بانکی در دستور کار این نهادها قرار میگیرد و در برخی موارد نیز این نهادها به نهاد بازسازی بانکی تبدیل میشوند و بر بازسازی نهادهای ناسالم اما قادر به ادامه فعالیت تمرکز میکنند. به منظور کاهش احتمال انحراف عملکرد این نهاد خاصمنظور از راستای برنامهریزیشده، شرکتهای مدیریت دارایی باید تحت چارچوب نظارتی مناسب قرار بگیرند.