عدالت مفهومی اساسی در حقوق انسانی است.عدالت ایجاد رابطه ای خاص میان اهداف عالیه انسانی و نوع زندگی انسان ها مانند رفاه وبهره برداری از مواهب جامعه چون ثروت ومنزلت است.
همچنین عدالت محور بسیاری از کنشهای کلان اجتماعی و سیاسی است. این مفهوم پیچیده، ابعاد ،صداق هاوشیوه های تحقق آن در جامعه از دیرباز مورد توجه متفکران وکنشگران اقتصادی، اجتماعی وسیاسی بوده است.توماس هابز که یکی ازتفسیرهای تاثیرگذار از عدالت اجتماعی را ارائه کرده عقیده دارد، در شرایطی که دولت حضور ندارد حقوق طبیعی منفعت طلبانه بر اعمال انسان ها حکم می راند وتنازعی گسترده بین انسان ها برای قدرت وثروت شکل می گیرد که شرایط را نامساعد و به ضرر همگان می کند، بنابراین بدون دولت هیچ عدالتی حاصل نمی شود و دولت است که عدالت را برقرار میکند، جایگاه دولت درتامین عدالت به شیوه های دیگری در آرا متفکران تکرار می شود. جان رالز نیز عدالت را تقوای نظام اجتماعی می داند و عدالت را شرایطی تصور می کند که انسان ها بر اساس عقل، انتخاب عادلانه را انجام میدهند.یکی از نکات محوری اندیشه او این است که نابرابری اقتصادی در جامعه اجتناب ناپذیر است، ولی با توجه به محدودیتهایی که در مسیر توسعه اقتصادی و اجتماعی وجود دارد تنها می توان به طور نسبی عادلانه عمل نمود. بنابراین برای کم کردن نابرابری می توان از وضع مالیات، حفظ رقابت دربازار، توزیع ثروت، تامین حداقل معیشت، ایجاد فرصت های برابر، جلوگیری از تمرکز قدرت برای ایجاد آزادی وفرصت های برابر بهره جست. با نگاهی اجمالی به نظریات مرتبط با عدالت اجتماعی می توان فهمید که در نقش وجایگاه دولت در تامین عدالت اجتماعی اشتراک نظر وجود دارد و مالیات تقریباً به عنوان یکی از ابزارهای تحقق عدالت اجتماعی پذیرفته شده است، هر چند در روش ها وشیوه ها تفاوت نظر وجود دارد. راههای متفاوتی برای تحققق عدالت اجتماعی وجود داردمانند دخالت دولت، انقلابها وتغییرات اجتماعی و مکانیزم های خود تنظیمی جامعه . مالیات نیز یکی از ابزارهای تامین عدالت اجتماعی است با کمترین هزینه های ممکن و با بیشترین نتیجه ممکن نسبت به شیوه های دیگر. از این رو مالیات شیوه متمدنانه ای برای تحقق عدالت اجتماعی است که نه از قوه قهریه روشهایی مانند انقلاب ها بهره می برد ونه تامین عدالت را منوط به شرایط متزلزل و پیش بینی ناپذیر مکانیزم های خود تنظیمی جامعه می کند.
اگر چه تحقق عدالت مطلق در جامعه تقریباً دست نیافتنی است اما مالیات می تواند بخشی از بی عدالتی ها و نارضایتیهای اجتماعی را کاهش دهد.طبیعتاً ممکن است مالیات ستانی مطلوب همه شهروندان نباشد و برخی اقشار که مالیات پرداخت می کنند نارضایتی داشته باشند ولی این افق دید کوتاهی است که تنها منافع آنی ومحدود فرد را در خود دارد، اگر از منظر کلی تر و با دید جامع تری به این مسئله نگریسته شود آثار وپیامدهای مثبت پرداخت مالیات وتاثیر آن در ایجاد عدالت اجتماعی وتامین منافع آتی فردی واجتماعی بهتر درک خواهد شد. برای مثال فرار مالیاتی وعدم پرداخت مالیات چرخه ای از بحران های اقتصادی، اجتماعی وسیاسی را دامن می زند که گریبان همه افراد جامعه را میگیرد، قشر جویای کاری که از منابع مالیات می توانستند به نیروی انسانی مورد نیاز بخش های اقتصادی تبدیل شوند به افرادی در معرض انواع آسیب های اجتماعی تبدیل می شوند که همه افراد را تهدید می کنند، عدم وجود امکانات آموزشی سطح سواد افراد جامعه را پایین می آورد و صدها مثال دیگر از این دست.جای تعجبی ندارد که با این افق دید گسترده و وسیع درباره مالیات ، قوانین کشورهای توسعه یافته، فرار مالیاتی را یکی از سنگین ترین و نابخشودنی ترین جرایم تلقی می کند و برای آن مجازات های سنگینی در نظر گرفته می شود.
نهایتاً اینکه نقش مالیات در تحقق عدالت اجتماعی انکارناپذیر است، آرمانی که با مشارکت مالیاتی همه شهروندان دستیافتنی است،اگر در گذشته اقشار خاصی از جامعه مالیات پرداخت می کردند امروزه همه شهروندان از رهگذر مالیات بر ارزش افزوده مالیات پرداخت می کنند ودر راه تحقق عدالت اجتماعی مشارکت دارند.
منبع: سازمان امورمالیاتی کشور