خانه > اخبار > مقررات‌زدایی پسابرجام

مقررات‌زدایی پسابرجام

پایان تحریم‌ها یا دست کم شروع پایان یافتن‌شان، اثر محرکی بر اقتصاد ایران داشته که از آن استقبال شدیدی به عمل آمده است. نه تنها مبادلات خارجی افزایش یافته، بلکه گمان‌ می‌رود مجموعه‌ای از سرمایه‌گذاری‌های خارجی از پیش آماده‌ شده باشند تا به محض شکسته‌ شدن سدها وارد کشور شوند. البته طبق معمول مساله‌ تصور مردم درباره‌ چگونگی مدیریت این سرمایه‌گذاری‌ها هم مطرح است. مردم چطور اجازه‌ سرمایه‌گذاری پیدا می‌کنند، چه کسی و در چه بخشی سرمایه‌گذاری می‌کند.

 

مساله اینجاست که با وجود همه‌ این بحث‌ها، بهترین راه برای مدیریت سرمایه‌گذاری، عدم مدیریت آن است. البته که همیشه بخش‌هایی از اقتصاد وجود دارد که در آن از خارجی‌ها استقبال نمی‌شود؛ مثلا همه‌جا فعالیت در صنایع جنگ‌افزاری محدودیت‌هایی دارد. به همان طریق، بخش‌هایی هم هست که به درستی در انحصار دولت هستند، یکی از مثال‌های به‌غایت آشکار نظام قضایی رسیدگی به جرایم است؛ جایی که ترجیح می‌دهیم بازار آزاد در آن نقشی نداشته باشد. اما کسانی هستند که متفکرانه مانده‌اند که کدام بخش‌ها را باید برای داخلی‌ها کنار گذاشت، در کجا باید خارجی‌ها را پذیرفت و در کدام یک باید از آنها استقبال کرد و حتی در ساختار و مجموعه قواعد دست برد تا سرمایه‌گذاری‌ها به اهداف دلخواه برسند. پاسخ درست به همه‌ این سوال‌ها فقط این است که چنین کارهایی لزومی ندارد. این کار را نکنید، سعی نکنید کانال‌هایی برای هدایت فعالیت‌ها بسازید.

شکی نیست که باید ساختاری وجود داشته باشد، نظامی قانونمند برای تجارت، یک سیستم وضع مالیات و یک چشم‌انداز کلی تجاری که مردم بتوانند در آن دست به عمل بزنند. اما به محض به انجام رسیدن این کار به دست دولت و برنامه‌ریزان، دیگر باید کنار کشید. البته که این موجب ناامیدی کسانی خواهد بود که دلشان می‌خواهد به دیگران بگویند با پول‌هایشان باید چه کار کنند، اما یک دلیل مهم پشت این مساله هست؛ ما نمی‌دانیم چه چیز موفق خواهد بود و برای همین هم هست که از بازار استفاده می‌کنیم. همان‌طور که هایک اشاره می‌کند: برنامه‌ریزان هرگز اطلاعات لازم را برای طرح‌ریزی اقتصادی نخواهند داشت. بعد از او نویسندگانی بر این واقعیت هم انگشت گذاشتند که ما حتی نمی‌دانیم برای چه چیزی باید برنامه بریزیم. مثلا هدف ما این است که بهره‌ همگانی را در جامعه بالا ببریم. همه فرصت پیدا می‌کنند که با استفاده از منابع محدودی که تحت اختیار شماست نهایت تلاش‌شان را داشته باشند و با ایده‌ها و به خواست خودشان زندگی‌شان را بهبود ببخشند. ما اگر ببینیم که آنها مانع رسیدن دیگران به اهداف‌شان می‌شوند، جلویشان را می‌‌گیریم؛ اما مشکل برنامه‌ریزها در این است که هر کدام از این فعالیت‌های منفعت‌طلبانه انفرادی ‌و مستقل است. من ممکن است سفر با قطار را ترجیح بدهم و یکی دیگر ممکن است ترجیحش هواپیما باشد، و برنامه‌ریز مرکزی چطور می‌خواهد از خواسته‌های ما باخبر شود، چه برسد به اینکه برای آن خط تولیدی برنامه‌ریزی هم کند.

 

درواقع هیچ‌کس نمی‌تواند از فعالیت‌های بهره‌جویانه‌‌ای که قصد بزرگ‌تر کردنشان را داریم باخبر شود؛ در نتیجه طرح‌ریزی برای مدیریت این فعالیت‌ها با شکست روبه‌رو خواهد شد. بله، البته که این مثالی دم‌دستی است؛ اما همین منطق بر کلیت اقتصاد حاکم است و ما را هدایت می‌کند.

همچنین ببینید

بانک مرکزی چین برای راکدترین بخش اقتصاد، سیاست انبساطی در نظر گرفت

با تصویب بانک مرکزی چین، موسسات مالی این کشور موظف شدند برای تسهیل وام‌دهی به ...

[show-logos orderby='none' category='brand' activeurl='new' style='hgrayscale' interface='hcarousel' tooltip='true' description='false' limit='0' img='100']