متاسفانه سیاستهای دولتها در یکی دو دهه اخیر نتوانسته است منجر به حل مسائل مربوط به بیکاری، امنیت شغلی، ساماندهی قراردادهای کاری و مسائل اساسی از این دست شود. با وجود ادعاهای موجود، هر ساله بر تعداد بیکاران افزوده می شود و افرادی که برای جستجوی شغل به تعداد جمعیت فعال کشور افزوده می شوند، اغلب در یافتن شغل ناکام مانده و به آمار بیکاران کشور افزوده می شوند.
ترافیک تقاضا برای کار در کشور
به صورت کلی، جریان ورود و خروج مناسبی در بازار کار ایران حکمفرما نیست به نحوی که برخی پس از سال ها کار و حتی در دوران بازنشستگی بنا به دلایل گوناگون از جمله تامین نبودن و یا تمایل به کار و حتی نیاز به تخصص آنها از بازار کار خارج نمی شوند و برخی نیز به دلیل بالا بودن فشار تقاضا برای کار، توان ورود به بازار را نداشته و یا در رقابت با صدها و بلکه هزاران نفر دیگر، ناکام می مانند.
نظر کارشناسان بازار کار این است که شرایط حاکم بر بازار کار ایران دستکم تا سال ۱۴۰۰ ادامه خواهد داشت و نه تنها از تعداد بیکاران کاسته نمی شود، بلکه مرتبا افراد جدیدی به جمعیت متقاضی شغل کشور افزوده می شوند. جوانان همچنان در صف بیکاری و جستجو برای کار قرار دارند و فرصت های شغلی برای تامین نیازها به کار آنها ناکافی است.
متاسفانه افت قیمت نفت و ناتوانی دولت در سرمایه گذاری مناسب در اقتصاد، همچنین سایه سنگین رکود بر اقتصاد ایران و از سویی ناهماهنگی برنامه ریزی های دستگاه های مسئول، نبود متولی اشتغال، رقابت دانشگاه ها در جذب دانشجو بدون توجه به نیاز بازار کار، نبود بانک اطلاعاتی از وضعیت شاغلان و اوضاع بیکاران، همچنین مشخص نبودن مشاغل مورد نیاز روز کشور و افرادی که آماده پذیرش آن تصدی ها هستند؛ باعث شده تا نه برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری های دولت ها در این زمینه به هدف بخورد و نه توانی برای برنامه ریزی دقیق وجود داشته باشد.
بالاخره لازم است تا یک دولت در زمان مسئولیت خود، چنین اقدامات اساسی و پایه ای را در بازار کار ایران به انجام برساند. بهتر است دولت ها به جای تبلیغات و وعده های بی سرانجام به جوانان درباره اشتغال و ایجاد جو کاذب اشتغال زایی، حرکتی عملی و اساسی را دستکم برای ساماندهی این بازار در آینده نزدیک رقم بزنند.
اگر این دیدگاه در سالهای گذشته بر بازار کار کشور حاکم می شد، امروز قطعا برنامه ریزی ها بر مبنای اهداف روشن صورت می گرفت، وضعیت آموزشهای دانشگاه ها و مدارس تغییر می کرد، به جامعه آموزش داده می شد که همه نباید لزوما به دانشگاه بروند و مسیر بازار کار الزاما دانشگاه نیست و خلاصه اینکه می شد انتظار داشت اجرای روش های آزمایش و خطایی و سرمایه گذاری های با احتمال انحراف بالا دیگر انجام نمی شود، نه اینکه هزاران میلیارد تومان هزینه شود، آنگاه بیایند و بگویند فلان برنامه که قرار بود کاری برای اشتغال بکند، بالای ۶۰ درصد انحراف دارد!
منبع: مهر