خانه صنعت، معدن و تجارت استان تهران
نوشته های مرتبط
ایرادنیست برادر، وضع آب خوب نیست…
در حال عبور از خیابان مردی حدود ۶۰ساله با دمپایی و پیژامه شیلنگ آب را قوی و پرفشار به آسفالت داغ و جوی خالی از آب جلوی خانه‌اش گرفته بود، سوت می‌زد و آسفالت را می‌شست، پسر جوانی که نفهمیدم همسایه‌اش بود یا پسرش، داشت هندوانه می‌خورد، مثل اینکه کسی با یک مشعل روشن چند بار به پس گردنم کوبید، سعی کردم با آرامش و احترام تمام حرفی بزنم… جلوتر رفتم…
ـ آقای عزیز، آقای محترم، می‌دونم به من مربوط نیست… نه نه… مربوط است، دارید چی‌کار می‌کنید؟ چرا آب تصفیه شده که مردم در خیلی شهرها برای یک ۱۰ لیتری‌اش چند ساعت منتظر می‌مانند را به این راحتی به زمین می‌ریزید؟… یکباره شیلنگ سیاه پرفشار را انداخت روی کاپوت یک ماشین و با عصبانیت گام به گام و عصبانی چشم دوخت توی چشم‌هایم…
ـ کی گفته می‌تونی از من ایراد بگیری؟
ـ ایراد نیست برادر، وضع آب خوب نیست…
– خوب یا بد… آب ساختمون خودمه، شیلنگ خودمه، کوچه خودمه، پول‌شو میدم، می‌خوای قبض نجومی که برام اومده و پرداخت کردم، بندازم جلوت؟
ـ چرا توهین می‌کنید؟ داریم صحبت می‌کنیم…
ـ راهتو بگیر برو… چه پررو شدن مردم… یعنی دیگه نمی‌تونم جلوی خونه‌م رو با آب بشورم؟
گفتم: حالا لطفا تا دارید توهین می‌کنید، بگین شیر آب رو ببندند، اگه جوان بودین و زود عصبانی می‌شدین حرفی نبود…
به طور تقریبی به طرفم حمله کرد…
ـ میری یا گردنت رو بشکنم؟
خون ریخته بود توی چشم و صورتم، کسی که داشت آب تصفیه شده توی لوله را اینقدر راحت مصرف می‌کرد از یک تذکر کوچک آنقدر عصبانی شده‌بود، حالا اگر بقیه هم چنین رفتاری داشته باشند چه باید کرد؟
صدای خانمی از طبقه دوم ساختمان روبه‌رو توجه همه را جلب کرد…
ـ آقا… آقا… چرا نعره می‌کشی؟ مگه چی گفت این آقا؟… خب شیلنگ‌رو ببند، آب داره کوچه رو می‌بره… پدر من، کم‌آبیه…
و جوان هم‌رزم مرد عضله‌دار فریاد کشید:
ـ بس کن خانوم، عوض اینکه طرف همسایه‌تونو بگیرین با این بابا همراهی می‌کنین؟
رو به من کرد و مشت‌هایش را گره کرد…
اگه بیشتر وایسی از همه چی پشیمون می‌شی! بزن به چاک!
یکدفعه دیدم از هر خانه صدها نفر آمدند بیرون، با شیلنگ‌های آب، با قیچی و چوب کلفت، دارند به طرفم می‌آیند و همان مرد اول جلوی همه‌شان و در حالی‌که می‌لرزیدم گفتم…
ـ اینه جنگ آب، اینطوری شروع میشه.
