یه کاسه آب بهش بدید قال قضیه رو بکنید…
ـ برای تاریخ این سرزمین، برای جامعهای که در خطر بیآبی و ترس تشنگی قرار داره، برای اینکه برای خرید آب خوردن باید گردن کج کنیم پیش همونها که نفت ندارن اما آب دارن، میشن حاکم دنیا، ممکنه تروریستها آب رو روی ما ببندن، با کمآبی و بیآبی نمیشه جنگید، بچهها چه گناهی کردن که ضجه بزنن از تشنگی؟ افراد بیمار، پیرمردها، پیرزنها همه نابود میشن…
و صدای مرد شیلنگ بهدست آمد:
ـ معلومه دیوونهس، یه کاسه آب بهش بدین قال قضیهرو بکنه!
چند خانه بالاتر کلید را انداختم به در، یکدفعه وارفتم، باز همان مرد خشن بود، با شیلنگ قوی و پرآب، عصبانی نگاهم میکرد، خانم همسایه طبقه بالایی با احترام گفت:
ـ آقا خونت رو کثیف نکن، زنگ زدم سازمان آب، گفتن میان. تشریف ببرین.
و مرد خشن فریاد کشید:
ـ جالبه! تازه مال همین کوچهس، منو از سازمان آب میترسونین؟ یادتون رفته دو تا خیابون پایینتر لوله آب ترکیده بود، آب تا ۲۰متری میرفت هوا، هر چی زنگ زدیم تا صبح فرداش کسی نیومد؟ دلتون خوشهها…
گفتم: جنگ آب دیگه داره شروع میشه، یه بشکه نفت میدیم، در عوض ۲۰ لیتر آب میگیریم، ۴۰ روز معطل میمونیم تا در عوض یک کشتی نفت… یه کشتی آب برسه، در عوض قایق قایق به کشورهای مثل خودمون میفروشیم… یه تجارت تازه پا میگیره. هزاران نیروی بیکار میرن سرکار، بعضی احتکار میکنن، بعضی آبآنبار درست میکنن.
و مرد خشن هنوز صدایش میآمد…
ـ آب مال منه، پولشو من میدم، دلم میخواد همه خیابون رو بشورم، تازه این آشغالا از طرف خونه شماها میاد، جارو هم نمیزنم. به خاک حساسیت دارم، ساعتی یکبار میشورم، قبض آب هم که بیاد با تلفن میپردازم. فکر کرده کیه؟ بیچاره اجارهنشین. پررو…!
در را بستم و بیحوصله مقاله را برداشتم تا بخوانم. اما رها کردم، قلبم درد گرفته بود.
همچنین ببینید
عدم تبعیت شرکت های تابع وزارت نفت از سیاست های کلان / جولان دلالان صنعت تجهیزات نفتی
صنعتگران تجهیزات نفتی از عدم استقبال شرکت های زیرمجموعه وزارت نفت از سامانه تامین الکترونیکی ...