خانه > معرفی کتاب > کتاب اقتصاد، علم انگیزه‌ها

کتاب اقتصاد، علم انگیزه‌ها

فصل دوم کتاب با استفاده از موضوعات کاملا متفاوتی چون نحوه شکل‌گیری، رشد و اضمحلال گروه کوکلوکس کلان و نحوه کار بنگاه‌های مسکن تلاش دارد تا مدخلی به بحث اقتصاد اطلاعات و کاربرد آن در مباحث اجتماعی باشد. از تئوری‌های اقتصادی می‌دانیم در مبادلات اقتصادی اطلاعات نقش بسزایی دارد. تقارن یا عدم تقارن اطلاعات در مورد موضوع مبادله می‌تواند روی مبلغ مورد تفاهم تاثیر قاطعی داشته باشد. از این رو از زمانی که اکرلوف مقاله معروف خود را در این زمینه منتشر کرد، اقتصاد اطلاعات مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفت. استفان لویت برای نشان دادن اهمیت موضوع داستان ظهور و افول یکی از مشهورترین گروه‌های نژادپرست یعنی کوکلوس کلان را مورد بررسی قرار می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه یک فرد با افشای اطلاعات مربوط به اسرار این گروه زمینه فروپاشی آن را فراهم کرد در حالی که سال‌ها مبارزه قانونی با این گروه نتوانسته بود به هدف فروپاشی آن منتهی شود. این مثال نشان‌دهنده اهمیت و قدرت اطلاعات است.
نویسنده بعد از مرور داستان گروه مذکور به این واقعیت می‌پردازد که چگونه قیمت بیمه‌های عمر و دیگر بیمه‌ها به مرور زمان کاهش یافت. علت اصلی سقوط این نرخ دسترسی عموم مردم به اینترنت و امکان مقایسه قیمت و خدمات بیمه‌های مختلف بود. لذا عدم تقارن اطلاعات میان مشتریان بیمه (مردم عادی) و شرکت‌های عرضه‌کننده بیمه به شدت کاهش یافت. متقارن شدن اطلاعات در بازار بیمه به افزایش قدرت چانه‌زنی مصرف‌کنندگان منتهی شد که پیامد مستقیم آن کاهش هزینه بیمه بود. نویسنده بعد از ذکر این واقعیت همین مساله را در مورد بنگاه‌های مسکن مطرح می‌کند و نشان می‌دهد که عدم تقارن اطلاعات میان خریداران خانه یا فروشندگان موجب می‌شود تا این کارگزاران بتوانند به سود کلانی دست یابند. با توجه به اینکه توده مردم نسبت به کارگزاران بنگاه‌های مسکن اطلاعات کمتری در مورد وضعیت املاک دارند، به‌راحتی بازیچه بنگاه‌های املاک قرار می‌گیرند. به عنوان مثال، وقتی که فرد می‌خواهد خانه‌ای را بفروشد، کارگزاران مسکن از رکود بر بازار مسکن سخن می‌گویند و به این‌ترتیب فروشنده را به کاهش قیمت پیشنهادی متقاعد می‌کنند اما وقتی که کسی خریدار مسکن است سخن از رونق پیش رو به میان می‌آورند تا او را به پرداخت بالاتر متقاعد سازند. به این‌ترتیب تلاش می‌کنند تا به هر قیمت مبادله‌ای با قیمت‌های مخدوش منعقد شود تا آنها به نفعی دست یابند. بخش آخر این فصل تلاش دارد تا نشان دهد که چگونه با روش‌های آماری (یا کاربرد آمار در اقتصاد که اقتصادسنجی خوانده می‌شود) می‌توان به وجود یا عدم وجود دیدگاه‌های نژادپرستانه در ذهنیت افراد پی برد. این فصل با این مطلب به پایان می‌رسد که همه ما تلاش می‌کنیم تا از عدم تقارن اطلاعات در مواقع مختلف سوء‌استفاده کنیم. لذا نباید صرفا کارگزاران بنگاه‌های املاک را سرزنش نمود چرا که افراد عادی نیز در سایت‌های دوستیابی تصویر واقعی از خود ارائه نمی‌کنند. همه سعی می‌کنند در بازار کار و بازار دوست یابی و اصولا جامعه خود را بهتر از آنچه هستند، نشان دهند. این کار به این دلیل میسر می‌گردد که در مورد ما و توانمندی‌هایمان عدم تقارن اطلاعاتی میان ما و دیگران برقرار است. تا زمانی که آنها به ویژگی و توانایی‌های واقعی ما پی ببرند، ما می‌توانیم استفاده لازم را انجام دهیم.
فصل سوم کتاب به مقوله نظام انگیزشی حاکم بر مشاغل غیرقانونی و غیررسمی نظیر شبکه‌های توزیع مواد مخدر می‌پردازد. در این فصل، لویت با تفصیل فراوان داستان رسوخ به یک گروه تبهکار را شرح داده و تلاش می‌کند نشان دهد که چرا افراد فقیر به این گروه‌ها می‌پیوندند. وی از اطلاعات جالب مالی یکی از این گروه‌ها در می‌یابد که در این گروه‌های خلافکار سلسله مراتب سفت و سختی برقرار است و جریان درآمدی قدرتمندی در میان آنها دیده می‌شود که افراد بالای هرم، بهره خیلی بیشتری از آن می‌برند. جذابیت مالی رهبر گروه تبهکار شدن، انگیزه‌ای می‌شود تا کودکان فقیر پای در این راه پرمخافت بگذارند. لویت چنین شغل پرریسکی را با شغل‌های پردرآمد دیگری که ریسک موفقیت در آنها خیلی بالا است، نظیر هنرپیشه شدن و خوانندگی، مقایسه کرده و تشابهی در مکانیزم انگیزشی آنها مشاهده می‌کند.
فصل چهارم سوال مهمی که برای آمریکاییان مطرح بوده را مورد بررسی قرار می‌دهد. این سوال این است که چرا نرخ جرم و جنایت در دهه ۹۰میلادی شدیدا افول کرد؟ این در حالی است که در دهه‌های شصت و هفتاد همه کارشناسان جرم و جنایت پیش‌بینی می‌کردند که در آینده یعنی چند دهه دیگر نرخ جرم و جنایت در آمریکا سرسام آور خواهد شد. این افول ناگهانی نرخ جرم و جنایت همه را متعجب ساخت. برای تحلیل این مساله تبیین‌های چندی ارائه شد: ۱) راهبردهای جدید پلیس، ۲)اتکای بیشتر به زندان‌ها، ۳)تغییرات در بازارهای مواد مخدر، ۴) مسن‌تر شدن جمعیت، ۵)قوانین سخت‌تر کنترل اسلحه، ۶)اقتصاد قوی، ۷) افزایش تعداد پلیس. چه راهی برای مشخص کردن این مساله وجود دارد که کدامیک از این تبیین‌ها درست است؟ از بیانات شفاهی و تحلیل‌های توصیفی نمی‌توان تاثیر هیچ‌کدام را نادیده گرفت، اما واقعیت این است که با این روش‌ها نمی‌توان عامل اصلی را مشخص کرد. در اینجا بازهم علم آمار و کاربردهای آن در عرصه اقتصاد، اقتصادسنجی، به کمک می‌آید. لویت با تحلیل‌هایی نشان می‌دهد که هیچکدام از عوامل فوق نمی‌تواند عامل تعیین‌کننده اصلی باشد؛ بلکه عامل اصلی را باید در جایی دیگری جست‌وجو کرد. سالخورده‌تر شدن جمعیت آمریکا در دهه ۹۰ یکی از علل اصلی در کاهش جرم بوده است؛ چرا که نرخ ارتکاب به جرم و جنایت در اقشار سالخورده کمتر از اقشار جوان است. دلیل سالخورده شدن جمعیت مردم آمریکا، مجاز شناخته شدن سقط جنین در دهه هفتاد میلادی در این کشور بود. این امر موجب شد تا تعداد کودکان ناخواسته کمتر شود. تحقیقات آماری نشان داده که این کودکان ناخواسته معمولا پتانسیل بیشتری دارند برای اینکه دست به جرم و جنایت زنند. آنچه می‌تواند این ادعا را به طور علمی ثابت کند روش‌های آماری است. لویت با استفاده از تحلیل‌های مربوط به همبستگی دو متغیر میزان سقط جنین و نرخ جرم و جنایت، نشان داد که رابطه مستقیمی میان این دو متغیر برقرار است.

[show-logos orderby='none' category='brand' activeurl='new' style='hgrayscale' interface='hcarousel' tooltip='true' description='false' limit='0' img='100']