خانه > معرفی کتاب > کتاب اقتصاد، علم انگیزه‌ها

کتاب اقتصاد، علم انگیزه‌ها

در فصل پنجم، لویت به مساله‌ای جدید می‌پردازد و آن مساله ‌تربیت کودکان است. شروع فصل با اشاره به این مساله است که معمولا کارشناسان تعلیم و ‌تربیت و همچنین روانشناسان‌تربیتی دیدگاه‌های متناقضی در مورد‌تربیت فرزند مطرح می‌کنند. یکی می‌گوید که کودک را باید در سال‌های نخست زندگی در اتاق پدر و مادر خواباند، اما دیگری می‌گوید که باید او را از کودکی جدا نگه داشت. با روش‌های عادی این دیدگاه‌های متناقض در مورد‌تربیت را نمی‌توان مورد سنجش قرار داد و یکی را برگزید. ابزارهای آماری، به ما این امکان را می‌دهند تا در مورد کارایی این توصیه‌ها بتوانیم قضاوت صحیحی داشته باشیم. یکی از توصیه‌های موجود، نقش انتخاب مدرسه در عملکرد تحصیلی دانش‌آموز است. آمارهای مربوط به منطقه شیکاگو نشان می‌دهد که برنامه انتخاب، مدرسه تاثیری در عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان ندارد. در اواخر دهه ۱۹۹۰، اداره‌ آموزش و پرورش آمریکا طرح عظیمی تحت عنوان مطالعه اوایل کودکی اجرا کرد. این طرح بعد از‌اندازه‌گیری میزان پیشرفت‌آموزشی بیش از بیست هزار دانش‌آموز از مهد کودک تا کلاس پنجم انجام پذیرفت. در این مطالعه ضمن جمع آوری آمارهای مربوط به پیشرفت تحصیلی افراد، اطلاعات پایه مربوط به آنها را نیز جمع‌آوری می‌کرد. تکنیک معمول اقتصاددانان، یعنی رگرسیون، ابزار خوبی است که با استفاده از آن نقش هر عامل را در موفقیت تحصیلی دانش‌آموزان می‌توان بررسی کرد. تحلیل آماری، همبستگی مثبتی میان هشت عامل زیر با نمرات آزمون مشاهده می‌کند: ۱- کودک، پدر و مادر با تحصیلات بالا دارد. ۲- خانواده کودک موقعیت اقتصادی اجتماعی بالایی دارد. ۳-مادر کودک هنگام تولید اولین بچه‌اش سی ساله یا بیشتر بود. ۴-پدر و مادر کودک در خانه انگلیسی صحبت می‌کنند. ۵-کودک فرزند خوانده است. ۶- پدر و مادر کودک با انجمن اولیا و مربیان همکاری دارند. ۷- کودک کتاب‌های زیادی در خانه دارد. ۸- کودک در زمان تولد وزن کمی داشت. اما هشت عامل زیر فاقد همبستگی با عملکرد تحصیلی است: ۱- خانواده کودک متلاشی نشده است. ۲- اخیرا خانواده کودک به محله بهتری نقل مکان کرده است. ۳- کودک پیش‌دبستانی رفته است. ۴- مادر کودک در فاصله بین تولد بچه و رفتن او به مهد کودک کار نمی‌کرد. ۵- پدر و مادر کودک مرتبا او را به موزه می‌برند. ۶- کودک همیشه تنبیه بدنی می‌شود. ۷- کودک همواره تلویزیون نگاه می‌کند. ۸- پدر و مادر بچه تقریبا هر روز برای او کتاب می‌خوانند.
نگاهی کلی به هشت عامل نشان می‌دهد که این عوامل دلالت بر چگونه بودن والدین هستند در حالی که هشت عامل دوم بر چگونه رفتار کردن پدر و مادر دلالت دارد. به عبارت دیگر، شخصیت پدر و مادر موثرتر از نحوه رفتار آنها با فرزند و اسلوب‌های‌ تربیتی است که برای‌تربیت فرزند به کار می‌گیرند. به بیان لویت «زمانی که بیشتر مردم به کتاب‌ تربیت کودک روی می‌آورند، دیگر بسیار دیر شده است.
بیشتر چیزهایی که اهمیت دارد از مدتها قبل تعیین شده است- شما چه کسی هستید، با چه کسی ازدواج کرده اید، چه نوع زندگی دارید. اگر باهوش باشید با جدیت کار می‌کنید، تحصیلات بالایی دارید، درآمدتان خوب است و با یک نفر مانند خودتان ازدواج کرده‌اید. در نتیجه فرزند شما احتمال بیشتری دارد که موفق باشد». همان‌طور که مشاهده می‌شود این فصل کاربرد تکنیک قوی رگرسیون در تحلیل‌های مذکور را به خوانندگان گوشزد کرده و مزیت اقتصاددانان در استفاده از این تکنیک را نشان می‌دهد.
فصل آخر تلاش می‌کند تا کاربرد آمار یا همان اقتصادسنجی در تاثیر نام افراد بر موفقیت‌های شغلی و تحصیلی افراد مورد بررسی قرار دهد. لویت می‌خواهد به این سوال بپردازد که آیا نام افراد در مسیر بعدی زندگی آنها تاثیرگذار است؟ یکی از اقتصاددانان به نام فرایر، با استفاده از ۱۶ میلیون داده در مورد کودکان هنگام تولد که در بردارنده اطلاعاتی در مورد پدر و مادر آنها نیز بود، تلاش کرد تا پاسخ مشخصی برای این سوال بیابد. وی دریافت که «پدر و مادرهای سیاه پوست و سفیدپوست اسامی غیرمشابهی برای فرزندشان انتخاب می‌کنند. در عین حال پدر و مادرهای سفیدپوست و آمریکایی-آسیایی نام‌های تا حد زیادی مشابه روی فرزندان شان می‌گذارند. داده‌ها همچنان نشان می‌دهد که اختلاف سفیدپوستان و سیاه پوستان در نامگذاری‌ها پدیده‌ای نسبتا تازه است…. امروزه بسیاری از نام‌های سیاهان مخصوص خود آنها است». وی بیست نام پسر و دختری که بیشتر پسران سفیدپوست و دختران سفیدپوست و همچنین پسران و دختران سیاه پوست مورد استفاده قرار می‌دهند را شناسایی کرده است. همچنین متداول‌ترین نام‌های پسران و دخترانی که اقشار با درآمد بالا، متوسط و کم به تفکیک سیاه یا سفید بر خود می‌نهند را مشخص کرده است. همچنین نام‌هایی را که خانواده‌های سیاه و سفید به تفکیک تحصیلات بالا و پایین برخود می‌نهند را مشخص کرده است.
لویت از این تحلیل‌ها به یک نتیجه مهم می‌رسد: «زمانی که نامی در میان پدر و مادرهای با درآمد و سطح تحصیلات بالا معروف می‌شود، به تدریج از نردبان اقتصادی اجتماعی پایین می‌آید… بسیاری از پدر و مادرها بدون اینکه متوجه باشند، دوست دارند نامی انتخاب کنند که علامت «موفقیت» فرزندشان باشد. … اما هنگامی که نامی زیبا و جذاب فراگیر می‌شود، پدر و مادرهای با درآمد بالا دیگر از آن استفاده نمی‌کنند. عاقبت آنقدر آن نام عادی می‌شود که حتی پدر و مادرهای کم‌درآمد نیز ممکن است دیگر آن را نخواهند، بنابراین آن نام، به طور کامل از گردونه اتنخاب خارج می‌شود». نتیجه نهایی که لویت از تحلیل‌های خود به‌دست می‌آورد این است که نام‌ها بر عملکرد آتی افراد تاثیر قابل ملاحظه‌ای ندارد.

[show-logos orderby='none' category='brand' activeurl='new' style='hgrayscale' interface='hcarousel' tooltip='true' description='false' limit='0' img='100']