نقش پررنگ SMEها در خلق ارزش افزوده موجب شد تا در سالهای اخیر طرحهای حمایتی ویژهای از این بنگاهها در دستور کشورهای عضو OECD (سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه) قرار گیرد؛ اقدامی که افزایش بیش از ۶۰درصدی سهم بنگاههای کوچک و متوسط را در ایجاد ارزش افزوده خدمات در این کشورها به همراه داشته و به افزایش ثروت در این کشورها منتج شده است.
تجربه اغلب کشورهای پیشرفته عضو OECD نشان میدهد، تعداد بنگاههای کوچک و متوسط در این کشورها نسبت به کل بنگاهها به مراتب بالا است و در برخی از آنها این نسبت به بیش از ۹۵ درصد میرسد؛ روندی که موجب شده تا بخش قابل توجهی از نیروی کار این کشورها در این بنگاهها مشغول بهکار شوند که این موضوع نسبت اشتغال این بنگاهها را در کشورهای عضو OECD به بیش از ۷۵۵ درصد رسانده است. اولین درس از تجربه این کشورها این است که چنین بنگاههایی از پتانسیل بالایی برای جذب نیروی کاربرخوردار هستند و قابلیت سرمایهگذاری برای ایجاد اشتغال و جذب نیروهای تحصیلکرده در این بنگاهها وجود دارد. اختصاص سهم قابلتوجه ایجاد ارزش افزوده در بنگاههای کوچک و متوسط فعال در اغلب کشورهای عضو OECDD؛ در حالی است که در ایران بنگاههای کوچک و متوسط از سهم پایینی در ایجاد ارزش افزوده بهویژه در حوزه صنعت (ساخت) برخوردارند؛ به همین دلیل شناسایی و رفع مشکلات این بنگاهها میتواند سهمSMEها را در ایجاد ارزش افزوده در ایران نیز تقویت کند. از سوی دیگر به نظر میرسد اعمال سیاستهایی در جهت تمرکز و ایجاد بنگاههای کوچک و متوسط در بخش خدمات، میتواند منجر به افزایش ارزش افزوده شود راهکاری که اجرایی کردن آن در ایران نیز جوابگو خواهد بود.
با توجه به این مباحث معاونت بررسیهای اقتصادی اتاق تهران نگاهی به وضعیت بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای عضو OECDداشته است. ارزیابی این گزارش نشان میدهد در بسیاری از کشورها، چشمانداز اقتصاد تحت تسلط بنگاههای بزرگ صنعتی قرار دارد؛ بهطوریکه حدود نیمی از اقتصاد کشورهای OECD، بخش صنعت بیش از ۵۰۰ درصد ارزش افزودهای که ازسوی بنگاههای بزرگ تولید میشود را در بردارد، اما تقریبا در تمام کشورها، بنگاههای کوچک و متوسط پایههای اصلی بخش خدمات محسوب میشوند، بهطوریکه بیش از ۶۰ درصد ارزش افزوده خدمات این کشورها از محل بنگاههای کوچک و متوسط تامین میشود. در مقابل، بنگاههای بزرگ سهم قابل توجهی از ارزش افزوده صنعتی را به خود اختصاص میدهند که بخشی از آن ناشی از افزایش نسبت بازدهی به مقیاس است و اغلب از محل تولیدات سرمایه بر است. این نکته را نیز باید مدنظر قرار داد که اگرچه در کشورهای حوزه دریای بالتیک و اقتصادهای اروپای جنوبی، بنگاههای کوچک و متوسط سهم بزرگی از تولید را به خود اختصاص میدهند، با این حال نسبت به سایر کشورهایی که بنگاههای کوچک و متوسط بیشتری دارند، سهم نسبتا بالاتری دارند.
اما درخصوص بهرهوری نیز در بخش صنعت که تولید در آن سرمایهبرتر است و بنگاههای بزرگتر میتوانند از افزایش بازدهی به مقیاس بهرهمند شوند، بنگاههای کوچک تقریبا سطوح پایینتری از بهرهوری را نسبت به بنگاههای بزرگتر به خود اختصاص دادهاند و با این شرایط میتوان گفت بهرهوری نیروی کار بنگاههای کوچک و متوسط در بین کشورهای OECD متفاوت است. در برخی کشورها مانند انگلستان و دانمارک میزان بهرهوری بنگاههای خرد تقریبا هم سطح با بنگاههای بزرگ بوده، اما در برخی کشورها از جمله لهستان و مجارستان میزان بهرهوری بنگاههای بزرگ بیش از دو برابر بنگاههای خرد است. از سوی دیگر، اندازه (گسترش) نسبی بهرهوری بین بنگاههای بزرگتر و کوچکتر، در بین کشورهای مختلف، متفاوت است. به عنوان مثال در انگلستان بنگاههای خرد صنعتی حدود ۶۰ درصد سطح بهرهوری بنگاههای بزرگ را دارند؛ این نسبت در ترکیه و مجارستان ۲۰۰درصد است. بهطور مشابه در بخش خدمات، بنگاههای کوچک و متوسط در آلمان و سوئد سطح بهرهوری تقریبا برابر با بنگاههای بزرگ را دارند، اما در مکزیکسطح بهرهوری بنگاههای کوچک و متوسط ۲۵ تا ۲۷۷ درصد پایینتر از بنگاههای بزرگ است.
برچسبطرحهای حمایتی