بازار قدیمی سرپوشیده نیست اما در همان محله، بازار طلافروشان قرار دارد که زمانی کاروانسرا بوده و هنوز هم میتواند حس و حال خوب مسافری را به شما بدهد که در کاروانسرا اتراق کرده، بهویژه اگر در حیاط با صفای کوچکش، کنار باغچه و حوضش بنشینید و حجرههای تاق هلالی دور تا دور حیاط را سیاحت کنید.
در شهر خرمآباد که راه میروید مردم لری حرف میزنند. لری هرچند که بیشتر لهجه است تا زبان، ولی وقتی محلیها صحبت میکنند معمولا نمیتوانید بفهمید که چه میگویند. معما فقط وقتی ساده میشود که یکی برایتان توضیح بدهد که آو همان آب است و حونه همان خانه. همین طوری است که شما میتوانید از موسیقی لری که با زندگی مردمش آمیخته است از عروسی تا عزا، لذت ببرید اما کلامش را نفهمید.لرها وقتی بخواهند سنگ تمام بگذارند، شما را به آش و گوشت یا همان پلوماهیچه دعوت میکنند اما غذاهای محلی خوشمزهای دارند مثل خورشت آلبالو یا شامیکباب که آنها را توی هیچ رستورانی در سطح شهر پیدا نمیکنید مگر اینکه میهمان یکی از اهالی بشوید و احتمالا از حجم زیاد غذاهایی که برای شما پخته شده تعجب کنید.
غذا بخش مهمی از زندگی لرهاست و شاید به همین دلیل هم سوغاتیهای مخصوص خرمآباد بیشتر خوردنی اند از عسل کوههای زاگرس گرفته تا روغن حیوانی و کاک (یک نوع شیرینی). اما موقع خرید خیلی دقت کنید جنس تقلبی نخرید و از لذت طعم و بوی اصلیشان محروم نمانید، مخصوصا اگر غریبه هستید و مسافر.
پیکنیک رفتن روزهای جمعه یا تعطیل، بخش جدانشدنی زندگی خرمآبادیهاست و هر موقع سال که باشد، از دیدن سیل ماشینهایی که به سمت حومه شهر سرازیرند تعجب خواهید کرد. آنها حتما توی پیکنیکهایشان آتش روشن میکنند حتی اگر بساط کباب راه نیندازند، بلوط و پیشوک (یک نوع سبزی محلی) میکنند و زیر آتش میگذارند و میخورند.