بعد از اصلاحات ارضی، ما نتوانستیم مدل امریکا و اروپا را در ایران پیاده کنیم. نتوانستیم تعاونیهای زراعی متحد، منسجم، باسواد و فهمیدهیی را ایجاد کنیم. زمینها نیز خرد شده بود و پاسخگوی معیشت کشاورزان نبود. بنابراین کشاورزان دسته دسته مهاجرت از روستاها به شهرها را آغاز کردند و به کارگری در شهرهای بزرگ روی آوردند. زمینهای زراعی خالی ماند و لطمه بزرگی به زراعت کشور وارد شد.
در نظر من اصلاحات ارضی و از بین بردن روابط حاکم در روستاها، نه از طریق خرد کردن زمینها که باید از راه معرفی قانون به جوامع روستایی انجام میشد. در واقع باید نظامی، مانند آنچه امروزه در پاساژها مرسوم است حاکم میشد. در پاساژها، یک صاحب ملک وجود دارد، اما هرکس صاحب سرقفلی مغازه خود و مختار است هرگونه تمایل دارد کسب و کار خود را در آن مغازه اداره کند.
مشکل دیگری که بعد از اصلاحات ارضی رخ داد و موضوع بسیار مهمی در تاریخ زراعت ایران نیز محسوب میشود، این است که بعد از این اصلاحات، دیگر کسی متولی لایروبی و رسیدگی به چاهها و قناتها در مناطق روستایی ایران نبود. به همین علت قنوات خشک شد، چاهها از بین رفت.
بعد از کوچ روستاییها، عده دیگری آمدند و این زمینها را خریدند و به شکل بنگاه تولید محصولات کشاورزی درآوردند. این مساله باعث شد تا در دهه ۷۰ میلادی، برای نخستین بار در ایران کارگر کشاورزی به جای زارع در زمینهای زراعتی کار کند.
انقلاب ایران بسیاری از معاملات نظام سلطنتی را به هم ریخت، هرچند نتوانست تمام مناسبات حاکم را تغییر دهد. تاثیر این تحولات بر کشاورزی و فعالیت کشت و صنعتها چه بود؟
پیش از انقلاب چند کشت صنعت بزرگ در ایران شکل گرفت. کشت و صنعتهایی مانند هفتتپه، مغان، یک و یک.
بعد از انقلاب، این کشت و صنعتها تضعیف شدند چراکه مجددا یک اصلاحات ارضی شکل گرفت. در بازه زمانی میان سالهای ۶۰ و ۷۰، به خاطر نوع روابطی که میان مالکین زمین و زارعان شکل گرفته بود، فضای روستاها با تنش روبهرو شده بود. ظهور روشنفکرهای چپ و حضورشان در مناطق بزرگ زراعی نیز به این آشوب دامن میزد. به عنوان مثال حزب توده، چریکهای فدایی و کسانی که عقاید چپ داشتند، بر مناطقی مانند گلستان، خوزستان، کردستان و آذربایجان غربی متمرکز شدند. در این مناطق، هم وجود مالکین بزرگ و هم مساله قومیتگرایی، در کنار نبود ضوابطی برای حمایت از حقوق گروههای مختلف اجتماعی به نارضایتی منجر میشد. این مساله نهایتا اصلاحات ارضی دیگری را موجب شد. اگر در اصلاحات ارضی پیشین روستاها تقسیم شدند و زمینهای بزرگ به وجود آمد که از دل آن خرده مالکان بیرون آمدند، اینبار اراضی بزرگ و متوسط ۱۰۰ تا ۲۰۰ هکتاری در قالب قطعات کوچک کشاورزی خرد شدند. این اصلاحات نیز مانند اصلاحات پیشین به یکپارچگی اراضی کشاورزی لطمه وارد کرد.
یکی از اتفاقاتی که در جریان انقلاب رخ داد، تغییر نظام مالکیت بهطور رسمی و انتقال مالکیت برخی املاک و داراییها به صورت غیر رسمی بود. آیا این فرآیند تاثیر مشخصی بر کشت و صنعتها داشت؟
کشت و صنعتها در این روند بهشدت صدمه دیدند. به هر حال پیش از انقلاب، مالکین این صنایع روابط و وابستگیهایی به حکومت و خانواده سلطنتی داشتند. بنابراین بعد از انقلاب، یا زمین و تولیدی خود را رها کردند و گریختند، یا حکومت انقلابی به سراغشان رفت، املاکشان را تصرف و اصطلاحا خلعیدشان کرد. این مساله ارتباطی به انقلاب ندارد. ریشه مشکل به پیش از انقلاب میرسد.
در ایران، فعالیت بزرگ اقتصادی، همیشه به نوعی با حضور دولت همراه است. دولت تمایل داشته در اقتصاد حضور داشته باشد و بخش بزرگی از این نهاد را زیر مهمیز خود قرار دهد. علت این حضور در زمان شاه مشخص است؛ تمایل به غارت منابع و داراییهای ملی. بعد از انقلاب، در دورهیی به خاطر شرایط جنگی، حضور دولت در اقتصاد ضروری و ناگزیر بود. اما بعد از آن بیشتر به دلیل منافع شخصی ادامه یافت.
نمیتوان در یک شهرستان مجموعه بزرگی به وجود آورد و به جایی وابسته نبود. باید به ادارات رجوع کرد و با مسوولان و مدیران این ادارات هماهنگ بود. در زمان شاه، صاحب یک صنعت، تولیدی یا زمین، حتما میبایست با یک تیمسار یا شاهزاده شریک میبود تا بتواند فعالیت خود را پیش ببرد. من به عنوان کسی که خود فعالیت بزرگ اقتصادی داشته، میگویم ممکن نبود در آن دوران بدون وابستگی به دربار، کسی خیامی شود و ایران ناسیونال راه بیندازد یا هژبر شود و چنان ثروت کلانی داشته باشد. دربار در کار شما دخالت میکرد. در حدی که خانواده من مجبور شد بیشتر فعالیت اقتصادی خود را کنار بگذارد.
من قاطعانه و با سند به شما میگویم که اشرف پهلوی، یکی از پایههای قاچاق مواد مخدر به اروپا بود و این خود به نوعی دخالت در اقتصاد با استفاده از رانت دولتی محسوب میشود. یکی از دلایل آسیبهای شدید به واحدهای تولیدی بزرگ در ایران، وابستگی آنها به رانتهای دولتی بوده است. رانتی که با تحولات بزرگ مانند انقلاب و تحولات کوچکتر مانند انتخابات و تغییر جریان حاکم، از بین میرود و نصیب عدهیی دیگر میشود.
در واقع در نظر شما، دخالت دولتمردان در اقتصاد و تمایلشان برای کسب منفعت شخصی از مجرای مسوولیت دولتی، یکی دیگر از دلایل شکست کشت و صنعتها در ایران است