دستکاری دادهها و آمار اقتصادی در کدام کشورها رواج دارد؟+نمودارها
ناپلئون بناپارت
در نظام سیاسی آمریکا تا زمانی که قدرت در دستان گروه کوچکی از رهبران قدرتمند، صاحب ثروت و البته غیرپاسخگو است میتوان حدس زد که باور عموم از آنچه در پس پرده سیاست و اقتصاد رخ میدهد بهآسانی قابل دستکاری است. تحلیلگران میگویند اگر در مدارس به بچهها آموزش بدهند که ۱۴=۴×۳ آنها بهراحتی میپذیرند چرا که با پذیرفتن آنچه مطابق میل دولت است احساس راحتی و امنیت بیشتری میکنند. مالکان واقعی ایالات متحده آمریکا (بانکداران، میلیاردرها، غولهای شرکتی و سیاستمداران) همه چیز را برای خودشان میخواهند. آنها نظام آموزشی میخواهند که سبب پرورش آدمهای بیخیال، فرمانبردار، تهی مغز و فربه پولداری شود که هیچ چیز را زیر سوال نمیبرند، تولیدات شرکتهای بزرگ را انبوه، مصرف میکنند، بهراحتی تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهها قرار میگیرند و مطیع دستورالعملهای دولت هستند. سواد مالی طبقه متوسط کمسواد و بیخیالی و راحتطلبی طبقه بالای تحصیلکرده نیز آنقدر شدت دارد که هرگز نتوانند مفهوم کاهش ارزش دلار یا افزایش تورم را دریابند. آنها بهطور قطع، نام کیم کارداشیان را بیشتر از فدرالرزرو شنیدهاند. تحلیلگران میگویند دستکاری و تحریف دادههای اقتصادی که از سوی دولت منتشر میشود هم تنها یک هدف دارد: پنهان کردن حقیقت و نگه داشتن مردم در بیخبری از فریبهایی که رهبران سیاسی کشور طراحی کردهاند. فریب این جماعت بیحس مصرفزده با دستکاری دادههای اقتصادی و طبیعی جلوه دادن آنها و استفاده از رسانهها برای تایید داستان دروغین بهبود و بازگشت به اقتصاد طبیعی کار چندان دشواری نیست.بدین ترتیب است که سیاستمداران و دولتمردان قادرند روزانه ۲.۸ میلیارد دلار بر بدهی ملی بیفزایند، بانک مرکزی میتواند از هوای خالی ۳.۳ تریلیون دلار بیافریند و به رگهای مالکان خود تزریق کند و موسسات تحت کنترل دولت بدون آنکه افکار عمومی دچار شک شود میتوانند از کاهش نرخ بیکاری و نبود تورم و رشد اقتصادی خبر بدهند. آمریکاییها دوست دارند دروغ بشنوند چون این دروغها سبب میشود بتوانند با آسودگی خاطر به زندگی آمریکایی خود ادامه دهند؛ زندگی که در آن بیش از دخل خرج میکنند، بیش از پسانداز مصرف میکنند و باور دارند که سفتهبازی در بورس و حمایت از قیمت مسکن آنها را پولدارتر و خوشبختتر میکند. اگرچه ۹۰ درصد از جمعیت آمریکا در عمل هیچ سهامی ندارند اما معتقدند اگر شاخص سهام رو به بهبود باشد برای زندگی آنها هم خوب است و این آغاز داستان دستکاری اطلاعات و آمار اقتصادی در ایالات متحده است.
در نظام سیاسی آمریکا تا زمانی که قدرت در دستان گروه کوچکی از رهبران قدرتمند، صاحب ثروت و البته غیرپاسخگو است میتوان حدس زد که باور عموم از آنچه در پس پرده سیاست و اقتصاد رخ میدهد بهآسانی قابل دستکاری است. تحلیلگران میگویند اگر در مدارس به بچهها آموزش بدهند که ۱۴=۴×۳ آنها بهراحتی میپذیرند چرا که با پذیرفتن آنچه مطابق میل دولت است احساس راحتی و امنیت بیشتری میکنند. مالکان واقعی ایالات متحده آمریکا (بانکداران، میلیاردرها، غولهای شرکتی و سیاستمداران) همه چیز را برای خودشان میخواهند. آنها نظام آموزشی میخواهند که سبب پرورش آدمهای بیخیال، فرمانبردار، تهی مغز و فربه پولداری شود که هیچ چیز را زیر سوال نمیبرند، تولیدات شرکتهای بزرگ را انبوه، مصرف میکنند، بهراحتی تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهها قرار میگیرند و مطیع دستورالعملهای دولت هستند. سواد مالی طبقه متوسط کمسواد و بیخیالی و راحتطلبی طبقه بالای تحصیلکرده نیز آنقدر شدت دارد که هرگز نتوانند مفهوم کاهش ارزش دلار یا افزایش تورم را دریابند. آنها بهطور قطع، نام کیم کارداشیان را بیشتر از فدرالرزرو شنیدهاند. تحلیلگران میگویند دستکاری و تحریف دادههای اقتصادی که از سوی دولت منتشر میشود هم تنها یک هدف دارد: پنهان کردن حقیقت و نگه داشتن مردم در بیخبری از فریبهایی که رهبران سیاسی کشور طراحی کردهاند. فریب این جماعت بیحس مصرفزده با دستکاری دادههای اقتصادی و طبیعی جلوه دادن آنها و استفاده از رسانهها برای تایید داستان دروغین بهبود و بازگشت به اقتصاد طبیعی کار چندان دشواری نیست.بدین ترتیب است که سیاستمداران و دولتمردان قادرند روزانه ۲.۸ میلیارد دلار بر بدهی ملی بیفزایند، بانک مرکزی میتواند از هوای خالی ۳.۳ تریلیون دلار بیافریند و به رگهای مالکان خود تزریق کند و موسسات تحت کنترل دولت بدون آنکه افکار عمومی دچار شک شود میتوانند از کاهش نرخ بیکاری و نبود تورم و رشد اقتصادی خبر بدهند. آمریکاییها دوست دارند دروغ بشنوند چون این دروغها سبب میشود بتوانند با آسودگی خاطر به زندگی آمریکایی خود ادامه دهند؛ زندگی که در آن بیش از دخل خرج میکنند، بیش از پسانداز مصرف میکنند و باور دارند که سفتهبازی در بورس و حمایت از قیمت مسکن آنها را پولدارتر و خوشبختتر میکند. اگرچه ۹۰ درصد از جمعیت آمریکا در عمل هیچ سهامی ندارند اما معتقدند اگر شاخص سهام رو به بهبود باشد برای زندگی آنها هم خوب است و این آغاز داستان دستکاری اطلاعات و آمار اقتصادی در ایالات متحده است.
تولید ناخالص ملی یکی از شاخصهایی است که مکرر از سوی بانکداران و سیاستمداران و رسانههای آمریکا به کار رفته و میرود تا به توده مردم بقبولانند اقتصاد رو به رشد و زندگی در حال بهبود است. این شاخص اقتصادی بیش از دیگر آمارها مهندسی، دستکاری و پیچیده میشود تا داستان مورد نظر برای مردم باورپذیرتر باشد. به نظر میرسد ذکاوت و خلاقیت سیاستمداران آمریکا حد و مرزی ندارد. در جولای ۲۰۱۳ دولت اعلام کرد متد جدید «دقیقتری» برای محاسبه تولید ناخالص ملی پیدا کرده است و بهراحتی آب خوردن GDP را ۵۰۰ میلیارد دلار افزایش داد! جالب است که هر بار روش محاسبه «دقیقتری» در آمریکا یافت میشود، آمارها «بهبود» پیدا میکند. بدین ترتیب رشد اقتصادی تغییری پیدا نکرد اما تولید ناخالص ملی سه درصد بیشتر شد.