مساله دیگر اینکه وقتی موجودی کالا در انبار بالا میرود بازار این اتفاق را درک میکند. در چنین شرایطی بازار میگوید بر فرض موجودی فولاد خوزستان از حد طبیعی بالاتر رفته است پس این کارخانه به زودی مجبور به کاهش قیمت میشود. بنابراین اگر تولیدکننده برای موجودی خود روی قیمت ۱۴۰۰ تومان حساب میکرده، حالا باید به دلیل رفتار بازار برود روی قیمت ۱۱۰۰ تومان حساب کند. این تماما به معنای زیان است. در حال حاضر آماری که از پنج ماه ابتدای امسال در دست است نشان میدهد که تولید فولاد خام نسبت به مدت مشابه سال قبل ۲ درصد کاهش داشته است. این کاهش ۲ درصدی در حالی بوده است که در سال جاری شدت رکود به مراتب شدیدتر از سال ۹۳ بوده است، بنابراین افت تولید باید خودش را بیشتر نشان میداد. یا در زمینه محصولات که عمدتا شامل میلگرد و تیرآهن میشود، در مدت زمان یاد شده ۱۴درصد کاهش تولید داشتهایم در صورتیکه این باید به شدت بالاتر بود. وقتی فولادسازی نمیتواند صادرات داشته باشد زیرا قیمت تمام شدهاش بالاست و بازار داخلی هم ندارد، اصولا باید تولید را کاهش دهد نه اینکه آن را به شکلی پیش ببرد که در بازار التهاب قیمتی ایجاد کند.
قیمتهایی که الان شاهد آن هستیم، قیمتهایی هستند که به ضرر تولیدکننده تمام میشود و به ضرر مصرفکننده نهایی نیز خواهد بود. الان اگر ما بخواهیم نگاه قیمتی داشته باشیم، اینطور مشاهده میشود که قیمتهای ما بسیار عقبتر از سالهای قبل است. بر اساس آماری که من دارم میزان عرضه محصولات فولادی در ۶ ماهه ابتدای سال جاری در بورس کالا در مجموع نقد و سلف یک درصد کاهش داشته است، میزان تقاضا و معاملات نیز هرکدام ۱۲ درصد کاهش داشتهاند. این اتفاقی است که در بورس کالا رخ داده اما در همین زمان ارزش معاملات ۲۳ درصد کاهش پیدا کرده است، این نشان میدهد که واحدهای تولیدی ما تحت فشار زیادی قرار دارند. فولادساز تولیدش را انجام داده است، پولش را درگیر تولید، خرید مواد اولیه، حقوق پرسنل و… کرده و تنها ۲ درصد کاهش تولید داشته است، از این طرف ۲۳ درصد پول کمتری به دست آورده است.
این نشان میدهد که قطعا واحدهای تولیدی که از امکانات مالی کمتری برخوردار هستند محکوم به این هستند که با شرایط بدی همراه شوند. در چنین شرایطی واحدهایی میتوانند فعالیت داشته باشند که از توان مالی بالاتری برخوردار هستند یا بهصورت انحصاری فعالیت میکنند و تقاضا برای محصولات آنها وجود دارد. از طرفی یکی دیگر از مشکلات ما ساختار تولید است. متاسفانه ما واحدهایی که برای تولید زدهایم بهطور کلی با آنچه در دنیا، اقتصادی شناخته میشود فرق دارد. در همه جای دنیا روش تولید عمدتا روش کوره بلند است و بعد به سراغ قوس الکتریکی و ذوب میروند که ما جهتی عکس را طی کردهایم زیرا به دنبال بازدهی سریعتر بودهایم. ما در بخش احداث واحدهای تولیدی جدید نیز روشهای صحیح را انتخاب نکردهایم، زیرا صنعت فولاد بسیار سرمایهبر است. طرحهایی هم که از طرف وزارتخانه در حال پیگیری است و جانماییهای آن نیز با انتقادهای فراوانی همراه است، چند سال است که درگیر منابع مالیاند و این سرمایهگذاری به قدری سنگین است که بخش خصوصی نیز نمیتواند در آن دخالت کند.
در واقع میتوان گفت در زمینه صنعت فولاد ما خیار را از ته گاز زدهایم. ما در زنجیره فولادسازی اول به سراغ نوردسازی رفتهایم، بعد یک گام عقبتر گذاشتهایم و به شمش رسیدهایم، بعد یک پله عقبتر رفتهایم و به گندله رسیدهایم، بعد یک گام پستر گذاشتهایم و به سنگ آهن رسیدهایم و به این ترتیب نخواستهایم توازن را برقرار کنیم.
با تمام این تفاسیر ما در بحث مدیریت تولید تنها دو درصد کاهش تولید داشتهایم که به نظر میرسد آن نیز به اجبار بوده است، البته در این میان به نظر میرسد کاهش دو درصدی تولید علتهایی چون جابهجایی مدیریت در برخی واحدهای تولیدی نیز داشته باشد. بنابراین رویکرد کلی اینگونه نبوده است که مانند آرسنال متال با کوچکترین اتفاق کارخانه را برای توقف زیان تعطیل کنیم، البته ساختار تولید ما نیز به گونهای نیست که بتوانیم به راحتی این کار را انجام دهیم زیرا مانند تمام دنیا به جای چهار هزار کارگر با ۴۰۰ نیروی کار روبهرو نیستیم. بنابراین تعطیلی نیز در هنگام رکود هزینههای زیادی به همراه خواهد داشت. ذوبآهن اصفهان الان چقدر نیروی سربار دارد؟