-
تاثیرات تورم بر امنیت اقتصادی:
در بررسی مقوله امنیت اقتصادی عاملی مانند فقر و تورم و یا هر عامل دیگر باید به وجود نوعی تناقض در دو جنبه از اقتصاد یعنی جنبه «آسیبپذیری» که رویکردی امنیتی است و جنبه «کارایی» توجه لازم را مبذول داشت. کشمکش بین آسیبپذیری و کارایی تقریبا در همه سطوح امنیت اقتصادی از سطح فردی گرفته تا شرکتها، طبقات دولتها و بالاخره کل سیستم جریان دارد.
در سطح فردی امنیت اقتصادی به ضروریات زیستی (غذا، آب، مسکن و آموزش) مربوط است. در سطوح بالاتر با دامنه وسیعی درباره اشتغال، توزیع درآمد و رفاه مرتبط است که منظور از امنیت اقتصادی فرد حفظ سطح مشخصی از زندگی (استاندارد زندگی) میباشد. به علاوه وجود دوگانگی در هویت افراد به عنوان مصرفکننده و تولیدکننده موجب بروز تناقض در رفتار افراد میشود بدین شکل که خوی مصرف کنندگی افراد را وادار میکند که طرفدار گسترش بازار باشند، زیرا اجازه میدهد بهترین محصول را با مناسبترین قیمت انتخاب کنند اما در صورتی که گسترش بازار، درآمد و اشتغال آنها را تهدید کند به مخالفت با گسترش بازار میپردازد و در نهایت میتوان نتیجه گرفت که اگر اشتغال و درآمد وجود نداشته باشد حق انتخاب برای مصرفکننده امتیازی محسوب نمیشود. بنابراین هر قدر تلاش افراد در کاهش آسیبپذیری اقتصادی بیشتر شود، خطر لطمه زدن به کارایی اقتصادی افزایش میِیابد. در واقع تلاش برای حفظ توازن بین امنیت فرد و کلان مشکل دائمی افراد است به علاوه گسترش فقر موجب پیدایش دو طبقه مرکزی و حاشیه در اقتصاد داخلی میگردد که نسبت این دو به همدیگر نسبت به منافع گروهی و ملی دارای ملاحظات امنیتی است در واقع بین منافع مرکز و حاشیه هماهنگی وجود ندارد و همین باعث بروز شکافت در جامعه و بین منافع آنان میگردد ممکن است زمینه ایجاد یا گسترش منازعات اجتماعی سیاسی را فراهم آورد.
با همه این تمهیدات میتوان مدعی شد که تورم و فقر دو روی سکه هستند که تعامل آنها میتواند موجبات ناامنی گسترده در جامعه را فراهم کند. علل بروز ناامنی از طریق تورم و فقر گاهی از ذهن به عین است و گاهی بالعکس. در موارد خاص ابتدا امنیت روانی افراد جامعه دچار خدشه میشود و سپس نمود آن در جامعه به صورت آشوب قتل، دزدی و… خود را نشان میدهد.
در زمینه امنیت روانی جامعه، تورم بسیار فعال عمل میکند که در اصطلاح به آن «انتظارات تورمی» میگویند. انتظارات تورمی در ذهنیت جوامع مختلف به صورتهای گوناگون خلق میشوند و اساس آن اینگونه است که ذهنیت اقتصادی جامعه نسبت به بعضی کالاها حساسیت خاصی به خود نشان میدهد و در صورتی که این کالاها افزایش قیمت بیابند، جامعه هر لحظه هر چند به طور غیر واقعی، منتظر افزایش سطح عمومی قیمتها است و همین انتظار که عمدتا غیر واقعی است، خود موجب تورم میشود. در ایران قیمت بنزین این ویژگی را دارد.
دیگر اینکه، تورم و گستر فقر باعث شکاف بین زندگی شرافتمندانه و کار شرافتمندانه میگردد و همین امر موجب اختلاف روانی گسترده و ناهنجاریهای بسیار عمیق میشود که توجه به آن بسیار ضروری است.
آمار و اطلاعات نشان میدهد که اقتصاد ایران در برابر نابسامانیهای درون ساختاری و برون ساختاری بسیار شکننده و منفعل عمل میکند و همین مهم نشان از بیماری ساختار اقتصادی میباشد. اگر چه در سالهای اخیر با ایجاد بعضی محدودیتها تا اندازهای تورم کنترل شده اما اولا روند اختلاف سطح درآمدها همچنان ادامه دارد و ثانیا اعمال کنترلهای این چنینی موقتی بوده و مهار تورم لجام گسیخته نیاز به حرکتهای اساسی دارد.