در مغازه دو نبش و بزرگ میوهفروشی، رنگ و چهره میوهها از یکسو و چیدمان صیفیجات شسته و تر و تمیز از سوی دیگر همه مشتریها را به طرف خود میخواند، تابلوی دوطرفه بالای مغازه هم خودبهخود مشتری را جذب میکرد.
به نقل از روزنامه صمت: «حاجی ارزونی» این اسم جذاب برای خیلیها پرخاطره است، ۵ دهه قبل را به عنوان روزهای شکلگیری و بکارگیری این نام ابتکاری میشناسند، زمانیکه به خاطر فروش نفت و بالا بودن قیمتش در اروپا و امریکا، کشورهای نفتخیزی مثل سرزمین خودمان درآمد بالایی بهدست آوردند و با بکارگیری نیروهای جوان و آماده بهکار در ساختمانهای مربوط به شرکت نفت ایران بدون نام بردن از انگلیس که قبل از آن خودش را مثل همه جای جهان شریک ما میدانست، استخدامها در وزارتخانهها بالا گرفت و حتی چند تن وزارتخانه جدید و سازمانهای مربوط به آنها را بازگشایی و اقدام به جذب نیرو کردند، دستمزدهای قابل توجه که به کارمندان و کارگران تعلق میگرفت از سوی دیگر باعث رونق کار مغازهدارها و فروشگاهها شد و این استقبال از خرید اجناس تولید داخل و خارج آنقدر بالا گرفت که هر سازمان و وزارتخانهای خود اقدام به گشایش و راهاندازی فروشگاه ویژه با دریافت درصد کمتری نسبت به دیگر فروشگاهها و مغازههای سطح شهر و حتی بازارهای شهری کردند و با گرفتن عضو در این امر مناسب و درآمدزا شریک شدند.
مبتکران خیابانی و بازاری
شلوغی و ازدحام در خیابانها و بازارها پاساژها برای خرید کالاهای موجود که موردنیاز خانوادهها هم بود بهویژه در روزهای پایانی ماه یا همان «برج» که به دلیل پرداخت مستمریها و حقوقها و دستمزد کارگران از تعداد خریداران کم میشد که با ابتکار جدید بسیاری از مغازهداران و صاحبان فروشگاهها دیگر رکود و کسادی در کار پیش نمیآمد، مشکل هم بیشتر برای صاحبان کالایی بود که با خرید و «دپو» کردن کالاها در انبارها، برای این چند روز پولی به دخل نمیبردند، ابتکار جدید استفاده از فروش قسطی بود که مورد توجه مردم خریدار هم قرار گرفت. قسط و اقساط خانهها را از آن بیرمقی گذشته رهانید، هرکس به اندازه درآمد و وسع خود اجناس و کالاهای مختلفی را به صورت پرداخت ۱۰ یا ۱۲ ماهه خرید و بدون توجه به آینده به خانه برد. بخاریهای جدید نفتی و گازی به بازار آمدند و البته یخچالهای قدیمی ایرانی تبدیل شد به یخچال فریزرهای بزرگ که به طور طبیعی باید درونش هم پر میشد، و به دنبال آنها، باید اشاره کنیم به خرید قسطی فرش و زیلو و قالی، به امید پرداخت اقساط در آینده، مردم هجوم بردند به فروشگاههای مختلف و نیز فروشگاههای مربوط به سازمانها و وزارتخانهها، بیآنکه توجه داشته باشند که هنگام محاسبه و پرداخت اقساط به سرعت از راه رسیده و آنوقت گرفتار که «چه کنم چه کنم» میشوند که بسیاری شدند، در این میان تنها دلالها و واردکنندگان کالا بودند که وضعشان خوب شد و نان و بوقلمونشان به راه، به هر حال آن سوی باختن و گرفتار شدن آدمیان در قرض و اقساط ماهانه، تعداد بسیاری هم باید برنده میشدند که شدند.